دوره همی شب یلدا

بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر…
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان..
قراری طولانی به بلندای یک شب..
شب عشق بازی برگ و برف…
پاییز چمدان به دست ایستاده!
عزم رفتن دارد…
آسمان بغض کرده و میبارد.
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست…
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز…
و … تمام میشود
رفتنت به خیر…
سفرت بی خطر
جمعیت همیاران هم در چنین شبی خانواده های همیاران را در کناره هم جمع نمود و تا آمدن زمستان مشغول گفتن خاطرات از قدیم و خاندن حافظ بودند.
۷۱۲ بازدید
۱ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این خبر در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !