واکنش مغز بچهها هنگام دعوای والدین
مغز بچهها هنگام دعوای والدین:
واکنشهای عصبی و پیامدهای بلندمدت
مریم فرجی ، روانشناس و مشاور
مدرس مهارتهای زندگی
وقتی بچهها شاهد دعوای والدین هستند، مغزشان مانند زمانی عمل میکند که خودشان تهدیدی مستقیم را تجربه میکنند.
در این شرایط، سیستم استرس و بقا در مغز کودک فعال میشود و بخشهایی مانند آمیگدال و محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (محور HPA) نقش مهمی ایفا میکنند.
آمیگدال که مرکز احساسات و واکنش به ترس است، در لحظه شاهد دعوای والدین به سرعت فعال میشود و کودک احساس ناامنی و خطر میکند.
این واکنش مغزی باعث میشود که بدن کودک در حالت آمادهباش قرار گیرد، به طوری که هورمون کورتیزول که هورمون استرس است، به شدت افزایش مییابد و واکنشهایی نظیر تپش قلب، تنفس سریع و تنش عضلانی در بدن ایجاد میشود.
به این ترتیب، مغز کودک واکنش طبیعی به شرایط تهدیدزا را نشان میدهد، اما اگر این شرایط تکرار شود، پیامدهای منفی بلندمدتی به دنبال خواهد داشت.
یکی از اصلیترین تأثیرات این استرس مزمن بر بخش هیپوکامپ مغز کودک است.
هیپوکامپ مسئول پردازش حافظه و یادگیری است، اما در مواجهه با سطح بالای کورتیزول عملکرد این بخش دچار اختلال میشود.
این موضوع باعث میشود کودک در تمرکز و یادگیری دچار مشکل شود و تواناییهای شناختیاش کاهش بیابد.
این اختلالات علمی و روانشناختی در کودکان ممکن است در محیط مدرسه و زندگی روزمره به صورت ضعف در درس خواندن، کاهش انگیزه و عدم توانایی در حفظ اطلاعات دیده شود.
به همین دلیل، دعواهای مکرر والدین بر سلامت روان کودک اثر میگذارد و میتواند باعث افت تحصیلی و کاهش توانمندیهای ذهنی او شود.
در عین حال، قشر پیشپیشانی مغز که مسئول فکر منطقی، تصمیمگیری صحیح و تنظیم هیجانها است، در این شرایط استرسزا عملکرد ضعیفی پیدا میکند.
این اتفاق به دلیل آن است که انرژی و منابع مغز به جای بهینهسازی تفکر، صرف مقابله با استرس و بقا میشود.
در نتیجه، کودکان هنگام تجربه دعواهای والدین اغلب توانایی کنترل احساسات خود را از دست میدهند، رفتارهای هیجانی و پرخاشگرانه بروز میدهند یا برعکس، گوشهگیر و کمتحرک میشوند.
این ضعف در تنظیم هیجانها میتواند به مرور زمان باعث بروز اختلالات روانی چون اضطراب، افسردگی و مشکلات اجتماعی در کودکان شود.
عملکرد پایین قشر پیشپیشانی همچنین مقابله با استرس را دشوارتر میکند و کودک در شرایط بحرانی سختتر آرام میشود.
تکرار مکرر دعواهای والدین و فشار روانی ناشی از آن باعث میشود که کودک دیدگاهی منفی نسبت به محیط اطراف پیدا کند و جهان را جایی ناامن و غیرقابل پیشبینی بداند.
چنین ذهنیتهایی منجر به بروز اضطراب و نگرانیهای مزمن در کودک میشود که به شدت کیفیت زندگی او را کاهش میدهد.
همچنین مشکلات خواب از جمله کابوسها و مشکلات در به خواب رفتن در این کودکان شایع است که خودش به تشدید مشکلات شناختی و عاطفی میانجامد.
علاوه بر این، کودک ممکن است به الگوهای رفتاری والدین خود که اغلب ناسالم هستند، دچار شود و این سبکهای ارتباطی ناخوشایند را در روابط اجتماعی و شخصی آیندهاش به کار ببرد.
شناخت تاثیرات مخرب دعواهای والدین بر مغز کودک و اهمیت پیشگیری از این شرایط موجب اهمیت دادن به مشاوره خانواده و آموزش مهارتهای ارتباطی میشود.
والدین باید تلاش کنند تا از بروز درگیریهای شدید و مکرر در حضور کودکان جلوگیری کنند و در مواقع لازم از راهکارهای مدیریت احساسات و حل اختلافات استفاده نمایند.
همچنین باید به سلامت روان کودک توجه ویژهای داشت و در صورت مشاهده علائم اضطراب، افسردگی یا مشکلات رفتاری، به سرعت به روانشناسان کودک مراجعه کرد.
این اقدامات میتوانند به کاهش آسیبهای عصبی و روانی کمک کنند و محیطی امن و حمایتگر برای رشد سالم کودکان فراهم آورد.
در نتیجه، حفظ سلامت روانی و عملکرد بهینه مغز کودک در محیط خانوادگی آرام و بدون تنش ممکن است، که مسیر رشد و پیشرفت او را تضمین میکند.
به طور خلاصه، مغز کودک هنگام مواجهه با دعواهای والدین واکنش شدیدی نشان میدهد که طی آن سیستم استرس فعال میشود و عملکرد بخشهای حیاتی مغز مانند آمیگدال، هیپوکامپ و قشر پیشپیشانی مختل میگردد.
این شرایط در بلندمدت باعث بروز مشکلات روانی، رفتاری و شناختی میشود که نیازمند مراقبت ویژه و پیشگیری است.
با افزایش آگاهی والدین و به کارگیری راهکارهای موثر، میتوان از پیامدهای منفی این شرایط جلوگیری کرد و سلامت مغز و روان کودکان را تضمین نمود.
واکنشهای عصبی و پیامدهای بلندمدت
مریم فرجی ، روانشناس و مشاور
مدرس مهارتهای زندگی
وقتی بچهها شاهد دعوای والدین هستند، مغزشان مانند زمانی عمل میکند که خودشان تهدیدی مستقیم را تجربه میکنند.
در این شرایط، سیستم استرس و بقا در مغز کودک فعال میشود و بخشهایی مانند آمیگدال و محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال (محور HPA) نقش مهمی ایفا میکنند.
آمیگدال که مرکز احساسات و واکنش به ترس است، در لحظه شاهد دعوای والدین به سرعت فعال میشود و کودک احساس ناامنی و خطر میکند.
این واکنش مغزی باعث میشود که بدن کودک در حالت آمادهباش قرار گیرد، به طوری که هورمون کورتیزول که هورمون استرس است، به شدت افزایش مییابد و واکنشهایی نظیر تپش قلب، تنفس سریع و تنش عضلانی در بدن ایجاد میشود.
به این ترتیب، مغز کودک واکنش طبیعی به شرایط تهدیدزا را نشان میدهد، اما اگر این شرایط تکرار شود، پیامدهای منفی بلندمدتی به دنبال خواهد داشت.
یکی از اصلیترین تأثیرات این استرس مزمن بر بخش هیپوکامپ مغز کودک است.
هیپوکامپ مسئول پردازش حافظه و یادگیری است، اما در مواجهه با سطح بالای کورتیزول عملکرد این بخش دچار اختلال میشود.
این موضوع باعث میشود کودک در تمرکز و یادگیری دچار مشکل شود و تواناییهای شناختیاش کاهش بیابد.
این اختلالات علمی و روانشناختی در کودکان ممکن است در محیط مدرسه و زندگی روزمره به صورت ضعف در درس خواندن، کاهش انگیزه و عدم توانایی در حفظ اطلاعات دیده شود.
به همین دلیل، دعواهای مکرر والدین بر سلامت روان کودک اثر میگذارد و میتواند باعث افت تحصیلی و کاهش توانمندیهای ذهنی او شود.
در عین حال، قشر پیشپیشانی مغز که مسئول فکر منطقی، تصمیمگیری صحیح و تنظیم هیجانها است، در این شرایط استرسزا عملکرد ضعیفی پیدا میکند.
این اتفاق به دلیل آن است که انرژی و منابع مغز به جای بهینهسازی تفکر، صرف مقابله با استرس و بقا میشود.
در نتیجه، کودکان هنگام تجربه دعواهای والدین اغلب توانایی کنترل احساسات خود را از دست میدهند، رفتارهای هیجانی و پرخاشگرانه بروز میدهند یا برعکس، گوشهگیر و کمتحرک میشوند.
این ضعف در تنظیم هیجانها میتواند به مرور زمان باعث بروز اختلالات روانی چون اضطراب، افسردگی و مشکلات اجتماعی در کودکان شود.
عملکرد پایین قشر پیشپیشانی همچنین مقابله با استرس را دشوارتر میکند و کودک در شرایط بحرانی سختتر آرام میشود.
تکرار مکرر دعواهای والدین و فشار روانی ناشی از آن باعث میشود که کودک دیدگاهی منفی نسبت به محیط اطراف پیدا کند و جهان را جایی ناامن و غیرقابل پیشبینی بداند.
چنین ذهنیتهایی منجر به بروز اضطراب و نگرانیهای مزمن در کودک میشود که به شدت کیفیت زندگی او را کاهش میدهد.
همچنین مشکلات خواب از جمله کابوسها و مشکلات در به خواب رفتن در این کودکان شایع است که خودش به تشدید مشکلات شناختی و عاطفی میانجامد.
علاوه بر این، کودک ممکن است به الگوهای رفتاری والدین خود که اغلب ناسالم هستند، دچار شود و این سبکهای ارتباطی ناخوشایند را در روابط اجتماعی و شخصی آیندهاش به کار ببرد.
شناخت تاثیرات مخرب دعواهای والدین بر مغز کودک و اهمیت پیشگیری از این شرایط موجب اهمیت دادن به مشاوره خانواده و آموزش مهارتهای ارتباطی میشود.
والدین باید تلاش کنند تا از بروز درگیریهای شدید و مکرر در حضور کودکان جلوگیری کنند و در مواقع لازم از راهکارهای مدیریت احساسات و حل اختلافات استفاده نمایند.
همچنین باید به سلامت روان کودک توجه ویژهای داشت و در صورت مشاهده علائم اضطراب، افسردگی یا مشکلات رفتاری، به سرعت به روانشناسان کودک مراجعه کرد.
این اقدامات میتوانند به کاهش آسیبهای عصبی و روانی کمک کنند و محیطی امن و حمایتگر برای رشد سالم کودکان فراهم آورد.
در نتیجه، حفظ سلامت روانی و عملکرد بهینه مغز کودک در محیط خانوادگی آرام و بدون تنش ممکن است، که مسیر رشد و پیشرفت او را تضمین میکند.
به طور خلاصه، مغز کودک هنگام مواجهه با دعواهای والدین واکنش شدیدی نشان میدهد که طی آن سیستم استرس فعال میشود و عملکرد بخشهای حیاتی مغز مانند آمیگدال، هیپوکامپ و قشر پیشپیشانی مختل میگردد.
این شرایط در بلندمدت باعث بروز مشکلات روانی، رفتاری و شناختی میشود که نیازمند مراقبت ویژه و پیشگیری است.
با افزایش آگاهی والدین و به کارگیری راهکارهای موثر، میتوان از پیامدهای منفی این شرایط جلوگیری کرد و سلامت مغز و روان کودکان را تضمین نمود.

۳۹ بازدید
۶ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !