سرانجام بیتوجهی مزمن به سلامت روان جمعی
در جهان معاصر، سلامت روان دیگر یک نگرانی فردی یا تخصصی نیست، بلکه یکی از ارکان توسعه انسانی و ثبات اجتماعی محسوب میشود.
دکترمجید زارعی
سازمان جهانی بهداشت (2022، WHO) سلامت روان را نه صرفاً فقدان بیماری، بلکه «توانایی سازگاری سازنده با فشارهای زندگی، ایجاد روابط مؤثر و تحقق توانمندیهای فرد» میداند.
در بسیاری از جوامع، بیتوجهی مزمن به سلامت روان جمعی و فقدان سیاستگذاریهای پیشگیرانه، به شکلگیری نوعی فرسودگی روان اجتماعی منجر شده است؛ وضعیتی که در آن اضطراب مزمن، خستگی هیجانی و بیاعتمادی عمومی به تجربهی غالب زندگی تبدیل میشوند. این بیتوجهی، در سطح ساختاری به انکار آسیبهای روانی، سکوت فرهنگی نسبت به رنج، و تمرکز درمانی بر فرد بهجای جامعه منجر گشته است.
طرحها و برنامههای سلامت در بسیاری از کشورها، عمدتاً بر درمان فردی بهویژه دارودرمانی تمرکز دارند و ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سلامت روان را نادیده میگیرند. در نتیجه، میلیونها انسان در وضعیت زیست بقا قرار گرفتهاند؛ ذهنی همیشه آماده خطر، احساسی همیشه در حالت هشدار، و بدنی که عادت کرده میان اضطراب و خستگی نوسان کند. حالتی که در آن ذهن همواره در آمادهباش دفاعی و بدن در تنش مزمن است.
از دیدگاه علوم اعصاب و رواندرمانی، این وضعیت با مفهوم برانگیختگی بیشفعال عصبی (Hyperarousal) یا «سیستم عصبی فعال بقا» شناخته میشود؛ حالتی که در آن سیستم عصبی سمپاتیک بهطور مداوم فعال میماند و فرد یا جامعه در وضعیت اضطراب پایدار زندگی میکند. استمرار چنین حالتی موجب کاهش توان سازگاری، فرسایش امید و از دست رفتن مهارتهای تنظیم هیجان میشود. در سطح اجتماعی، این پدیده با شکلگیری اختلال تنظیم هیجان فرهنگی همراه است: جامعه توان تفکیک و تعدیل هیجانات جمعی خود مانند خشم، اندوه و ترس را از دست میدهد.
مطالعات روانشناسی اجتماعی و اقتصاد رفتاری نشان میدهند که بیثباتی روانی جمعی مستقیماً با کاهش اعتماد اجتماعی، افت بهرهوری و افزایش رفتارهای واکنشی همزمان است. در چنین ساختارهایی، احساس امنیت روانی جای خود را به نگرانی دائمی میدهد، و «گفتوگو درباره آسیب» جای خود را به انکار میسپارد.
در واقع جامعهای که سیلاب آسیبهای فردی، خانوادگی و اجتماعی را تجربه میکند، نیازمند پاسخ روانی است. اما متاسفانه ما در حالی از «پیشگیری از آسیبهای اجتماعی» سخن میگوییم که هنوز مفهوم سلامت روان جمعی در برنامهریزی بسیاری از جوامع جای واقعی ندارد.
در کنار این مهم باید گفت: متخصصان روانشناسی اجتماعی و فعالان عرصه سلامت روان، اغلب به سخنگویان بیبازتاب تبدیل شدهاند؛ هشدار میدهند، تحلیل مینویسند، گزارش تولید میکنند، مصاحبه و گفتوگو انجام میدهند، پژوهش و تحقیق میکنند، اما بازخورد و تغییر ساختاری مشاهده نمیشود. رسانهها از دادههای روانی برای مصرف فرهنگی بهره میبرند، اما سیاستگذاری از این دادهها تغذیه علمی نمیگیرد. این چرخهی بیتفاوتی نهادی به «عادیسازی رنج» منجر میشود. پدیدهای که در ادبیات روانشناسی اجتماعی با عنوان Normalization of distress شناخته میشود.
در این میان بهمرور، جامعهای شکل میگیرد که روانش زمخت و حساسیتش از بین رفته است. در چنین وضعیتی، ناهنجاریهای روانی و آسیبهای اجتماعی، نه استثنا بلکه جزء هنجار فرهنگی میشوند. به لحاظ نظری، این وضعیت، شکل پیشرفتهی اختلال تنظیم هیجان فرهنگی است؛ فرهنگی که نه میتواند احساس کند، نه میتواند گفتوگو کند و نه قادر است امید جمعی بسازد.
در این حال مطالعات توسعه انسانی و اقتصادی نشان میدهند که هر یک دلار سرمایهگذاری در برنامههای سلامت روان، بازدهی ۴ تا ۵ برابری در کاهش هزینههای درمان، افزایش بهرهوری کاری و بهبود کیفیت زندگی دارد. (WHO, 2020) . ازاینرو توجه به سلامت روان نه تجمل فرهنگی، بلکه راهبرد بقاء جمعی است.
در پایان و جان کلام: بیتوجهی مزمن به سلامت روان جمعی، در نهایت مساوی با انکار انسان و انکار واقعیت اجتماعی است. تا زمانی که جامعه حاضر نباشد درد خود را بشنود، هیچ پاسخ علمی راه نخواهد گشود. ما نباید فراموش کنیم که سلامت روان زیربنای توسعه انسانی و اجتماعی است. بیتوجهی به آن یعنی انکار آینده! از نگاه روانشناختی، جامعهای که احساس امنیت روانی ندارد، نمیتواند رویاپردازی کند و جامعهای که رویاپردازی از دست داده، در واقع توان زیستن را از دست داده است.
بنابراین بازسازی اجتماع، از بازسازی روانهای خسته آغاز میشود، از آموزش درک وهمدلی، از کشف معنا، از بهرسمیت شناختن رنج انسان ! چراکه جامعهای سالم، زمانی ساخته میشود که انسانهایش احساس کنند ذهن و جانشان شنیده میشود، نه نادیده ! جامعهای که در آن، انسان نه ابزار قدرت، بلکه معیار تصمیم باشد.
این، آغاز بازگشت به روان آزاد است؛ روانی که برخلاف ساختارهای مافیاوار مبتنی بر رنج و اضطراب، خـود برای خود معنا میسازد.

۲۰ بازدید
۲ امتیاز
۰ نظر
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !