بازی درمانی یا Play Therapy چیست ؟ پیوند علم و هنرِ ارتباط
بازی درمانی مجموعهای از اصول، فنون و چارچوبهای اخلاقی است که به درمانگر اجازه میدهد در اتاق بازی درمانی و با استفاده از اسباببازیها، ابزارهای خلاقانه و بازیهای ساختاریافته یا آزاد، به نیازهای رشدی و عاطفی کودک پاسخ دهد.
مهسا رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی
در ادبیات علمی و بالینیِ رشد و سلامت روان کودک، «بازی درمانی» یکی از مؤثرترین رویکردهای اکتشافیـدرمانی است که با تکیه بر زبان طبیعی کودکان یعنی «بازی»، فرایند بیان، پردازش و یکپارچهسازی هیجانها و تجربهها را تسهیل میکند.
وقتی از بازی درمانی صحبت میکنیم، منظور مجموعهای از اصول، فنون و چارچوبهای اخلاقی است که به درمانگر اجازه میدهد در اتاق بازی درمانی و با استفاده از اسباببازیها، ابزارهای خلاقانه و بازیهای ساختاریافته یا آزاد، به نیازهای رشدی و عاطفی کودک پاسخ دهد.
این رویکرد ریشه در روانتحلیلگری، درمان انسانگرایانه و نظریههای دلبستگی دارد و طی دهههای اخیر با پژوهشهای تجربی در اختلالات اضطرابی، سوگ و داغدیدگی، تروما، مشکلات رفتاری و اختلال کمبود توجه/بیشفعالی و تاب آوری پشتیبانی شده است.
در سطح بینالملل گاهی از آن با عنوان Play Therapy یاد میشود و بسته به هدف مداخله، میتواند کودکمحور، والدمحور یا خانوادهمحور طراحی شود.
نقطه قوت اصلی بازی درمانی این است که کودک حتی در نبود واژگان مناسب برای توصیف احساسات، میتواند با بازی نقش، نقاشی، کار با شن، عروسکها و سازهها، دنیای درونی خود را «قابل مشاهده» کند؛ و درمانگر با تفسیر بالینی، انعکاس هیجانی و تنظیم رابطهایِ امن، مسیر درمان را هموار سازد.
از نظر فرایند، بازی درمانی معمولاً با ارزیابی چندمنبعی آغاز میشود:
مصاحبه با والدین/مراقبان، مشاهده تعامل کودک در محیط کلینیکی و در صورت نیاز دریافت اطلاعات از مدرسه. سپس با مشارکت خانواده، اهداف درمانی روشن و قابل اندازهگیری تعیین میشوند:
کاهش دفعات قشقرق، بهبود تنظیم هیجان، افزایش مهارتهای اجتماعی، تقویت خودکارآمدی و سازگاری تحصیلی.
ساختار جلسهها غالباً ۴۵ تا ۶۰ دقیقه است؛ بخش نخست برای گرم کردن و تنظیم، بخش میانی برای کار هدفمند، و بخش پایانی برای جمعبندی و انتقال. تعداد جلسات بسته به شدت مشکل بین ۸ تا ۲۰ جلسه متغیر است، هرچند در تروما یا مشکلات پیچیده ممکن است طولانیتر شود.
درمانگر با ایجادTherapeutic Alliance (ائتلاف/همکاری درمانی) امن و غیرقضاوتی، چارچوبی فراهم میآورد که کودک بتواند تجربههای دشوار را در «منطقه تحمل» خود پردازش کند. گزارشهای منظم پیشرفت به والدین ارائه میشود؛ اما محتوای دقیق بازیها با رعایت حریم خصوصی کودک منتقل میگردد تا هم اصل رازداری حفظ شود و هم الگوی اعتماد کودک ـ درمانگر آسیب نبیند. در صورت لزوم، تمرینهای خانگی کوتاه و بازیهای مشترک والدـکودک برای تعمیم آموختهها پیشنهاد میشود.
از نظر رویکردها، دو طیف اصلی وجود دارد:
بازی درمانی کودکمحور (غیردستوری/ Non-directive) و بازی درمانی ساختاریافته (دستوری/ Directive).
در نوع غیردستوری که ریشه در انسانگرایی و کار راجرز دارد، درمانگر با پذیرش بیقیدوشرط، همدلی عمیق و انعکاس کلامی و غیرکلامی، میدان را به کودک میدهد تا با آزادی نسبی به سمت موضوعات مهم حرکت کند.
این رویکرد برای کودکانی که نیاز به ترمیم حس «خود»، افزایش احساس کنترل و تجربه ایمنی رابطهای دارند بسیار مفید است.
در نوع دستوری، درمانگر بر اساس اهداف درمانی مشخص، بازیها و مداخلات ساختاریافته را طراحی میکند؛ برای مثال در اضطراب جدایی، از سلسلهمراتب مواجهه مبتنی بر بازی، نقشآفرینی جدایی و پیوند دوباره، یا کارتهای داستانی استفاده میشود.
در تروما، پروتکلهای بازیمحورِ پردازش حافظه (مانند روایتسازی نمادین با عروسکها) و تنظیم فیزیولوژیک (تنفس بازیمحور، بازیهای ریتمیک) بهکار میروند.
افزون بر این، رویکردهای تلفیقی با رفتاردرمانی شناختی، درمان مبتنی بر دلبستگی و کارکردهای اجرایی، سبب شدهاند بازی درمانی برای طیف وسیعی از نیازها قابل تنظیم باشد.
فنون و ابزارهای بازی درمانی متنوعاند و هر یک کارکرد روانشناختی ویژهای دارند.
«بازی نقش» به کودک امکان میدهد سناریوهای دشوار (تعارض والدین، زورگویی، ترسهای مدرسه) را با فاصلهای امن بازسازی و بازنویسی کند؛ «نقاشی و هنر» به بیان عواطف پیچیده و طرحوارههای خودیاریشده کمک میکند؛ «شنبازی» با جعبه شن (که گاهی با عنوان Sandplay شناخته میشود) بستری فرافکنانه برای ساختن و تخریب امن، و بازسازی نظم درونی فراهم میآورد؛ «بازیهای ساختنی» (لگو، بلوکها) مهارتهای برنامهریزی، انعطافپذیری و تحمل Frustration را تقویت میکنند؛ «قصهگویی و کتابدرمانی» الگوهای مقابلهای سالم را در قالب استعاره به کودک میآموزند؛ «بازیهای حرکتی و ریتمیک» به تنظیم برانگیختگی و یکپارچگی حسیـحرکتی کمک میکنند.
درمانگر بر اساس سن رشدی، خلقوخو، فرهنگ خانواده و اهداف درمانی، «منوی بازی» را کالیبره میکند؛ برای مثال در کودک پیشدبستانی با اضطراب جدایی، بیشتر از بازیهای دلبستگیمحور، قصههای بازگشت امن و تمرینهای تنفسی بازیمحور استفاده میشود؛ در نوجوانان، کار خلاقانه دیجیتال، داستانپردازی گرافیکی، و بازیهای همکاریمحور جذابیت بیشتری دارد.
انتخاب ابزار هرگز تصادفی نیست؛ هر ابزار پیامی درمانی دارد و در سرویس اهداف مشخص بهکار میرود.
شواهد اثربخشی بازی درمانی طی سالهای اخیر قویتر شده است. فراتحلیلها نشان دادهاند که بازی درمانی در کاهش نشانههای اضطرابی، بهبود تنظیم هیجان، افزایش همدلی و مهارتهای اجتماعی و کاهش رفتارهای برونریز مؤثر است؛ بهویژه وقتی «مشارکت والدین» بهصورت ساختاریافته در برنامه ادغام میشود.
برای کودکان در معرض تروما (خشونت خانگی، سوانح، مهاجرت یا جنگ)، بازی درمانی بستری غیرتهدیدکننده برای «پردازش تدریجی» و بازسازی احساس ایمنی فراهم میکند.
در اختلال کمبود توجه/بیشفعالی، تأکید بر بازیهای تقویت کارکردهای اجرایی، تحمل ناکامی و مهارتهای حل مسئله توصیه میشود؛ در اختلال طیف اوتیسم، بازیهای مشترک مبتنی بر دنبالکردن علاقه کودک، گسترش توجه مشترک و نمادپردازی اجتماعی مؤثر است.
با این حال، بازی درمانی «درمان برای همه چیز» نیست و در مواردی مانند افسردگی شدید یا خطر خودآسیبزنیِ فعال، لازم است با مداخلات پزشکی، رواندرمانی فردی یا خانوادگی و حمایتهای مدرسهای ترکیب شود. اثرگذاری به کیفیت رابطه درمانی، ثبات حضور، نظارت بالینی و سازگاری فرهنگی رویکرد بستگی دارد.
نقش والدین در بازی درمانی کلیدی است.
درمانگر از والدین میخواهد الگوهای ارتباطی خانه را مشاهده و مستندسازی کنند (چه زمانی کودک طغیان میکند؟
چه محرکهایی پیش از آن رخ دادهاند؟ پاسخ والدین چه بوده است؟)، سپس در جلسات «بازخورد والدین» مسیرهای تازه تعامل معرفی میشود: انعکاس هیجان («میبینم ناراحتی…»)، نامگذاری احساسات، تعیین مرز روشن و مهربان، و تشویق رفتارهای مطلوب با تقویتهای معنادار.
گاهی برنامههای «بازی ویژه والدـکودک» در خانه تجویز میشود: روزی ۱۰ تا ۱۵ دقیقه زمان اختصاصی برای بازی دنبالکننده کودک، بدون دستوردهی، قضاوت یا تصحیح. به مرور، والدین میآموزند بین بازی «آزاد» و بازی «آموزشی» تمایز بگذارند؛ اولی برای اتصال عاطفی و تنظیم هیجان است و دومی برای مهارتآموزی هدفمند.
مشارکت مدرسه نیز اهمیت دارد: هماهنگی با مشاور مدرسه، تدوین طرحهای حمایت رفتاری در کلاس، و آموزش همسالان برای کاهش برچسبزنی و زورگویی، اثر مداخله را پایدار میکند. در فرهنگهای خانوادهمحور (مانند جوامع فارسیزبان)، حساسیت به ارزشهای تربیتی و نقش گسترده خویشاوندان لازم است؛ درمانگر باید زبان، نمادها و بازیها را با بافت فرهنگی هماهنگ کند تا «پذیرش خانوادگی» افزایش یابد.
اخلاق و استانداردهای حرفهای در بازی درمانی بهاندازه خود فنون اهمیت دارند. رازداری، رضایت آگاهانه، ایمنی فیزیکی اتاق بازی، و مدیریت مرزها اصول غیرقابل مصالحهاند. درمانگر باید صلاحیت تخصصی داشته باشد، بهطور منظم سوپرویژن دریافت کند و در گزارشنویسی دقیق باشد.
هر اسباببازی باید هدف، خطرات بالقوه و قوانین استفاده داشته باشد؛ ابزارهای تیز یا قابل خفگی برای سنین پایین حذف یا با نظارت شدید استفاده میشوند. در ارزیابی، علاوه بر مشاهده بالینی و مصاحبه، از پرسشنامههای معتبر رشد و رفتار استفاده میشود و پیشـپسِ مداخله مقایسه میگردد.
مدیریت انتظارات خانواده ضروری است: بازی درمانی فرایندی تدریجی است و معمولاً «بدترشدنِ کوتاهمدتِ سازگار» (افزایش موقت بیان هیجان) رخ میدهد که نشانه حرکت سیستم به سمت تنظیم تازه است. شفافیت درباره اهداف، شاخصهای موفقیت، مسئولیتهای هر طرف و برنامه پایان درمان (Termination) به حفظ چارچوب کمک میکند.
از سوی دیگر، مرزهای بین «رواندرمانی»، «بازی آموزشی» و «تفریح درمانی» باید برای خانواده و مدرسه روشن شود تا اثرات مداخله بهدرستی نسبت داده شود و از انتظارات غیرواقعبینانه جلوگیری گردد.
برای پیادهسازی بازی درمانی کارآمد، یک «نقشه راه» عملی میتواند چنین باشد:
۱) دریافت ارجاع و غربالگری برای تعیین تناسب: آیا بازی درمانی انتخاب نخست است یا باید به مداخلات دیگر ارجاع داد؟
۲) ارزیابی چندمنبعی و تدوین خط پایه (Baseline) قابل اندازهگیری از نشانهها و توانمندیها؛
۳) تعریف اهداف SMART و انتخاب رویکرد (غیردستوری/ Non-directive یا دستوری/ Directive) با توجه به مزاج کودک، هدفهای درمانی و ترجیح خانواده؛
۴) طراحی بسته مداخله با ترکیبی از بازی نقش، هنر، شن، قصه و بازیهای حرکتی؛
۵) برنامهریزی جلسات بازخورد والدین و تمرینهای خانگی کوتاه؛
۶) پایش پیشرفت با نشانگرهای عینی (حضور در مدرسه، کاهش دفعات قشقرق، افزایش بازیهای اجتماعی خودانگیخته) و نشانگرهای ذهنی (خودبیانگری، تحمل ناکامی)؛
۷) آمادهسازی پایان: مرور دستاوردها، ساخت «جعبه ابزار تنظیم هیجان» برای خانه و مدرسه، و برنامه پیگیری.
از این منظر، بازی درمانی «جلسهای فقط برای بازی» نیست بلکه سیستمی از تغییرات رابطهای، رفتاری و شناختی است که کودک را در مسیر تابآوری، خودتنظیمی و رشد سالم قرار میدهد.
معصومه رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی در خاتمه آورده است بازی درمانی با پیوند دادن علم و هنرِ ارتباط، سازوکاری اثربخش و سازگار با فرهنگ برای کمک به کودکان و خانوادههاست.
مهسا رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی
در ادبیات علمی و بالینیِ رشد و سلامت روان کودک، «بازی درمانی» یکی از مؤثرترین رویکردهای اکتشافیـدرمانی است که با تکیه بر زبان طبیعی کودکان یعنی «بازی»، فرایند بیان، پردازش و یکپارچهسازی هیجانها و تجربهها را تسهیل میکند.
وقتی از بازی درمانی صحبت میکنیم، منظور مجموعهای از اصول، فنون و چارچوبهای اخلاقی است که به درمانگر اجازه میدهد در اتاق بازی درمانی و با استفاده از اسباببازیها، ابزارهای خلاقانه و بازیهای ساختاریافته یا آزاد، به نیازهای رشدی و عاطفی کودک پاسخ دهد.
این رویکرد ریشه در روانتحلیلگری، درمان انسانگرایانه و نظریههای دلبستگی دارد و طی دهههای اخیر با پژوهشهای تجربی در اختلالات اضطرابی، سوگ و داغدیدگی، تروما، مشکلات رفتاری و اختلال کمبود توجه/بیشفعالی و تاب آوری پشتیبانی شده است.
در سطح بینالملل گاهی از آن با عنوان Play Therapy یاد میشود و بسته به هدف مداخله، میتواند کودکمحور، والدمحور یا خانوادهمحور طراحی شود.
نقطه قوت اصلی بازی درمانی این است که کودک حتی در نبود واژگان مناسب برای توصیف احساسات، میتواند با بازی نقش، نقاشی، کار با شن، عروسکها و سازهها، دنیای درونی خود را «قابل مشاهده» کند؛ و درمانگر با تفسیر بالینی، انعکاس هیجانی و تنظیم رابطهایِ امن، مسیر درمان را هموار سازد.
از نظر فرایند، بازی درمانی معمولاً با ارزیابی چندمنبعی آغاز میشود:
مصاحبه با والدین/مراقبان، مشاهده تعامل کودک در محیط کلینیکی و در صورت نیاز دریافت اطلاعات از مدرسه. سپس با مشارکت خانواده، اهداف درمانی روشن و قابل اندازهگیری تعیین میشوند:
کاهش دفعات قشقرق، بهبود تنظیم هیجان، افزایش مهارتهای اجتماعی، تقویت خودکارآمدی و سازگاری تحصیلی.
ساختار جلسهها غالباً ۴۵ تا ۶۰ دقیقه است؛ بخش نخست برای گرم کردن و تنظیم، بخش میانی برای کار هدفمند، و بخش پایانی برای جمعبندی و انتقال. تعداد جلسات بسته به شدت مشکل بین ۸ تا ۲۰ جلسه متغیر است، هرچند در تروما یا مشکلات پیچیده ممکن است طولانیتر شود.
درمانگر با ایجادTherapeutic Alliance (ائتلاف/همکاری درمانی) امن و غیرقضاوتی، چارچوبی فراهم میآورد که کودک بتواند تجربههای دشوار را در «منطقه تحمل» خود پردازش کند. گزارشهای منظم پیشرفت به والدین ارائه میشود؛ اما محتوای دقیق بازیها با رعایت حریم خصوصی کودک منتقل میگردد تا هم اصل رازداری حفظ شود و هم الگوی اعتماد کودک ـ درمانگر آسیب نبیند. در صورت لزوم، تمرینهای خانگی کوتاه و بازیهای مشترک والدـکودک برای تعمیم آموختهها پیشنهاد میشود.
از نظر رویکردها، دو طیف اصلی وجود دارد:
بازی درمانی کودکمحور (غیردستوری/ Non-directive) و بازی درمانی ساختاریافته (دستوری/ Directive).
در نوع غیردستوری که ریشه در انسانگرایی و کار راجرز دارد، درمانگر با پذیرش بیقیدوشرط، همدلی عمیق و انعکاس کلامی و غیرکلامی، میدان را به کودک میدهد تا با آزادی نسبی به سمت موضوعات مهم حرکت کند.
این رویکرد برای کودکانی که نیاز به ترمیم حس «خود»، افزایش احساس کنترل و تجربه ایمنی رابطهای دارند بسیار مفید است.
در نوع دستوری، درمانگر بر اساس اهداف درمانی مشخص، بازیها و مداخلات ساختاریافته را طراحی میکند؛ برای مثال در اضطراب جدایی، از سلسلهمراتب مواجهه مبتنی بر بازی، نقشآفرینی جدایی و پیوند دوباره، یا کارتهای داستانی استفاده میشود.
در تروما، پروتکلهای بازیمحورِ پردازش حافظه (مانند روایتسازی نمادین با عروسکها) و تنظیم فیزیولوژیک (تنفس بازیمحور، بازیهای ریتمیک) بهکار میروند.
افزون بر این، رویکردهای تلفیقی با رفتاردرمانی شناختی، درمان مبتنی بر دلبستگی و کارکردهای اجرایی، سبب شدهاند بازی درمانی برای طیف وسیعی از نیازها قابل تنظیم باشد.
فنون و ابزارهای بازی درمانی متنوعاند و هر یک کارکرد روانشناختی ویژهای دارند.
«بازی نقش» به کودک امکان میدهد سناریوهای دشوار (تعارض والدین، زورگویی، ترسهای مدرسه) را با فاصلهای امن بازسازی و بازنویسی کند؛ «نقاشی و هنر» به بیان عواطف پیچیده و طرحوارههای خودیاریشده کمک میکند؛ «شنبازی» با جعبه شن (که گاهی با عنوان Sandplay شناخته میشود) بستری فرافکنانه برای ساختن و تخریب امن، و بازسازی نظم درونی فراهم میآورد؛ «بازیهای ساختنی» (لگو، بلوکها) مهارتهای برنامهریزی، انعطافپذیری و تحمل Frustration را تقویت میکنند؛ «قصهگویی و کتابدرمانی» الگوهای مقابلهای سالم را در قالب استعاره به کودک میآموزند؛ «بازیهای حرکتی و ریتمیک» به تنظیم برانگیختگی و یکپارچگی حسیـحرکتی کمک میکنند.
درمانگر بر اساس سن رشدی، خلقوخو، فرهنگ خانواده و اهداف درمانی، «منوی بازی» را کالیبره میکند؛ برای مثال در کودک پیشدبستانی با اضطراب جدایی، بیشتر از بازیهای دلبستگیمحور، قصههای بازگشت امن و تمرینهای تنفسی بازیمحور استفاده میشود؛ در نوجوانان، کار خلاقانه دیجیتال، داستانپردازی گرافیکی، و بازیهای همکاریمحور جذابیت بیشتری دارد.
انتخاب ابزار هرگز تصادفی نیست؛ هر ابزار پیامی درمانی دارد و در سرویس اهداف مشخص بهکار میرود.
شواهد اثربخشی بازی درمانی طی سالهای اخیر قویتر شده است. فراتحلیلها نشان دادهاند که بازی درمانی در کاهش نشانههای اضطرابی، بهبود تنظیم هیجان، افزایش همدلی و مهارتهای اجتماعی و کاهش رفتارهای برونریز مؤثر است؛ بهویژه وقتی «مشارکت والدین» بهصورت ساختاریافته در برنامه ادغام میشود.
برای کودکان در معرض تروما (خشونت خانگی، سوانح، مهاجرت یا جنگ)، بازی درمانی بستری غیرتهدیدکننده برای «پردازش تدریجی» و بازسازی احساس ایمنی فراهم میکند.
در اختلال کمبود توجه/بیشفعالی، تأکید بر بازیهای تقویت کارکردهای اجرایی، تحمل ناکامی و مهارتهای حل مسئله توصیه میشود؛ در اختلال طیف اوتیسم، بازیهای مشترک مبتنی بر دنبالکردن علاقه کودک، گسترش توجه مشترک و نمادپردازی اجتماعی مؤثر است.
با این حال، بازی درمانی «درمان برای همه چیز» نیست و در مواردی مانند افسردگی شدید یا خطر خودآسیبزنیِ فعال، لازم است با مداخلات پزشکی، رواندرمانی فردی یا خانوادگی و حمایتهای مدرسهای ترکیب شود. اثرگذاری به کیفیت رابطه درمانی، ثبات حضور، نظارت بالینی و سازگاری فرهنگی رویکرد بستگی دارد.
نقش والدین در بازی درمانی کلیدی است.
درمانگر از والدین میخواهد الگوهای ارتباطی خانه را مشاهده و مستندسازی کنند (چه زمانی کودک طغیان میکند؟
چه محرکهایی پیش از آن رخ دادهاند؟ پاسخ والدین چه بوده است؟)، سپس در جلسات «بازخورد والدین» مسیرهای تازه تعامل معرفی میشود: انعکاس هیجان («میبینم ناراحتی…»)، نامگذاری احساسات، تعیین مرز روشن و مهربان، و تشویق رفتارهای مطلوب با تقویتهای معنادار.
گاهی برنامههای «بازی ویژه والدـکودک» در خانه تجویز میشود: روزی ۱۰ تا ۱۵ دقیقه زمان اختصاصی برای بازی دنبالکننده کودک، بدون دستوردهی، قضاوت یا تصحیح. به مرور، والدین میآموزند بین بازی «آزاد» و بازی «آموزشی» تمایز بگذارند؛ اولی برای اتصال عاطفی و تنظیم هیجان است و دومی برای مهارتآموزی هدفمند.
مشارکت مدرسه نیز اهمیت دارد: هماهنگی با مشاور مدرسه، تدوین طرحهای حمایت رفتاری در کلاس، و آموزش همسالان برای کاهش برچسبزنی و زورگویی، اثر مداخله را پایدار میکند. در فرهنگهای خانوادهمحور (مانند جوامع فارسیزبان)، حساسیت به ارزشهای تربیتی و نقش گسترده خویشاوندان لازم است؛ درمانگر باید زبان، نمادها و بازیها را با بافت فرهنگی هماهنگ کند تا «پذیرش خانوادگی» افزایش یابد.
اخلاق و استانداردهای حرفهای در بازی درمانی بهاندازه خود فنون اهمیت دارند. رازداری، رضایت آگاهانه، ایمنی فیزیکی اتاق بازی، و مدیریت مرزها اصول غیرقابل مصالحهاند. درمانگر باید صلاحیت تخصصی داشته باشد، بهطور منظم سوپرویژن دریافت کند و در گزارشنویسی دقیق باشد.
هر اسباببازی باید هدف، خطرات بالقوه و قوانین استفاده داشته باشد؛ ابزارهای تیز یا قابل خفگی برای سنین پایین حذف یا با نظارت شدید استفاده میشوند. در ارزیابی، علاوه بر مشاهده بالینی و مصاحبه، از پرسشنامههای معتبر رشد و رفتار استفاده میشود و پیشـپسِ مداخله مقایسه میگردد.
مدیریت انتظارات خانواده ضروری است: بازی درمانی فرایندی تدریجی است و معمولاً «بدترشدنِ کوتاهمدتِ سازگار» (افزایش موقت بیان هیجان) رخ میدهد که نشانه حرکت سیستم به سمت تنظیم تازه است. شفافیت درباره اهداف، شاخصهای موفقیت، مسئولیتهای هر طرف و برنامه پایان درمان (Termination) به حفظ چارچوب کمک میکند.
از سوی دیگر، مرزهای بین «رواندرمانی»، «بازی آموزشی» و «تفریح درمانی» باید برای خانواده و مدرسه روشن شود تا اثرات مداخله بهدرستی نسبت داده شود و از انتظارات غیرواقعبینانه جلوگیری گردد.
برای پیادهسازی بازی درمانی کارآمد، یک «نقشه راه» عملی میتواند چنین باشد:
۱) دریافت ارجاع و غربالگری برای تعیین تناسب: آیا بازی درمانی انتخاب نخست است یا باید به مداخلات دیگر ارجاع داد؟
۲) ارزیابی چندمنبعی و تدوین خط پایه (Baseline) قابل اندازهگیری از نشانهها و توانمندیها؛
۳) تعریف اهداف SMART و انتخاب رویکرد (غیردستوری/ Non-directive یا دستوری/ Directive) با توجه به مزاج کودک، هدفهای درمانی و ترجیح خانواده؛
۴) طراحی بسته مداخله با ترکیبی از بازی نقش، هنر، شن، قصه و بازیهای حرکتی؛
۵) برنامهریزی جلسات بازخورد والدین و تمرینهای خانگی کوتاه؛
۶) پایش پیشرفت با نشانگرهای عینی (حضور در مدرسه، کاهش دفعات قشقرق، افزایش بازیهای اجتماعی خودانگیخته) و نشانگرهای ذهنی (خودبیانگری، تحمل ناکامی)؛
۷) آمادهسازی پایان: مرور دستاوردها، ساخت «جعبه ابزار تنظیم هیجان» برای خانه و مدرسه، و برنامه پیگیری.
از این منظر، بازی درمانی «جلسهای فقط برای بازی» نیست بلکه سیستمی از تغییرات رابطهای، رفتاری و شناختی است که کودک را در مسیر تابآوری، خودتنظیمی و رشد سالم قرار میدهد.
معصومه رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی در خاتمه آورده است بازی درمانی با پیوند دادن علم و هنرِ ارتباط، سازوکاری اثربخش و سازگار با فرهنگ برای کمک به کودکان و خانوادههاست.

۸ بازدید
۱ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !