پایگاه جمعیت همیاران
سلامت روان اجتماعی ایران
اندوه مهاجرت همیشه با سکوت همراه است.
هیچ رفتنی آسان نیست. هیچ چمدانی نمی‌تواند همه‌ دلبستگی‌ها را در خودش جا دهد.
مهاجر در میانه‌ی جهان می‌ماند. نه تماماً از وطن است، نه تماماً از سرزمین تازه.

*
دکترمحمدرضامقدسی
مدیر وموسس خانه تاب آوری



خاطره برای مهاجر مثل دو لبه‌ی شمشیر است. گاهی پناه است و جان را گرم می‌کند، گاهی زخم است و دل را می‌سوزاند.
با وجود همه‌ اینها، مهاجران راهی برای تاب آوری و  زنده ماندن پیدا می‌کنند.

اندوه مهاجرت، همیشه در پس سکوتی عمیق پنهان می‌شود. وقتی صحبت از مهاجرت می‌شود، اغلب با اعداد و آمار سر و کار داریم؛ تعداد کسانی که از مرز عبور کرده‌اند، تعداد ویزاهایی که صادر شده، آمار غرق‌شدگان در دریا. اما پشت این ارقام سرد و بی‌روح، زندگی‌های زنده و واقعی نهفته است.

هیچ رفتنی آسان نیست. هیچ چمدانی نمی‌تواند همه‌ دلبستگی‌ها را در خودش جا دهد.
مهاجر در میانه‌ی جهان می‌ماند. نه تماماً از وطن است، نه تماماً از سرزمین تازه.
خاطره برای مهاجر مثل دو لبه‌ی شمشیر است. گاهی پناه است و جان را گرم می‌کند، گاهی زخم است و دل را می‌سوزاند.
با وجود همه‌ی اینها، مهاجران راهی برای تاب آوری و  زنده ماندن پیدا می‌کنند.


وقتی کسی وطن خود را ترک می‌کند، علاوه بر اینکه خانه و کوچه‌ها را رها می‌کند،بوی خاک باران‌خورده‌ محله قدیمی وخاطرات راه مدرسه را نیز رها کرده است .  او عزیزان آرمیده در قبرستان‌ها را که هیچ‌گاه فرصت دیدار دوباره‌شان نصیبش نخواهد شد، بر جا می‌گذارد. حتی اگر ترک وطن انتخابی باشد، زخمی ژرف بر دل او باقی می‌ماند و اگر این جدایی به اجبار جنگ، فقر یا ترس باشد، که انگار بخش‌هایی از وجود انسان، بی‌خبر از خود، از تن جدا می‌شود.
نگاه مهربان مادری که خانه ای را پشت سر می‌گذارد، لبخند تلخ پدری که باید به کودک خود بیاموزد زبان تازه‌ای جایگزین زبان مادری شود، صدای خفه و آرام کسی که هر روز نامش به اشتباه تلفظ می‌شود و کم‌کم خودش هم با نامش غریبه می‌شود.

مهاجر میان دو جهان به سر می‌برد؛ نه کاملاً متعلق به وطن است و نه کاملاً پذیرفته در دیار جدید.

او همیشه در انتظار، روی آستانه‌ها زندگی می‌کند؛ در صف‌های طولانی ادارات، در سالن‌های انتظار فرودگاه‌ها، در مرزهای سرد خاکستری. در وطنش غایب و در غربت بی‌خانه است.
این عدم قطعیت ونامعین بودن هویت ، جان را میخراشد و روح را خسته می‌کند. کم‌کم می‌آموزد سکوت کند و همین سکوت سنگین غمی تازه به دل می‌افزاید.

خاطره برای مهاجر شمشیری دو لبه است؛ گاه پناهگاهی گرم و جان‌فزا و گاه زخمی دردناک که دل را می‌سوزاند.
دست پخت و  طعم غذاهای مادر، نغمه‌های قدیمی، بوی کوچه‌ها، همه به دل او شور و امید می‌بخشند، اما همین خاطرات تلخ یادآور آنند که چیزی که دوست داشته، دیگر در دسترس نیست.

وقتی جشن‌های قدیمی را به تنهایی در غربت برگزار می‌کند، دلتنگی‌اش افزون می‌شود. عکس‌ها، خاطرات و یاد ایام خانواده هر روز سنگین‌تر می‌گردند، و اگر زیاد از وطن سخن بگوید، شاید متهم به ناسپاسی شود. پس خاطراتش را در دل نهان می‌کند و دلتنگی را با سکوت می‌بلعد.

زبان بزرگ‌ترین مانع بر سر راه مهاجر است. آموزش زبان تازه فقط برای برقراری ارتباط نیست؛ زبان، ریتم زندگی، تفکر و حس او را می‌سازد. کودکان به سرعت این زبان جدید را می‌آموزند، لهجه و اصطلاحاتش را جذب می‌کنند و در جامعه تازه پذیرفته می‌شوند، در حالی که والدین با غروری آمیخته به اندوه، نظاره‌گر این روند هستند؛ غرور به خاطر آینده روشن‌تر فرزندان، اندوه از رنگ‌باختن زبان مادری و کم‌رنگ شدن قصه‌ها و خاطرات خانوادگی که در خانه خاک می‌خورند و سکوتی سنگین نشسته است.

مهاجرت اغلب با کار گره خورده است؛ بسیاری به امید یافتن شغلی بهتر مهاجرت می‌کنند، اما در سرزمین تازه، مدارک و مهارت‌هایشان به رسمیت شناخته نمی‌شود.
پزشک به راننده تاکسی می‌رسد، معلم به نظافتچی بدل می‌شود، مهندس در انبار کارگر می‌شود.
گاهی هم برعکس!
این شکست نیست، بلکه تنها راه بقاست، اما در دل، غمی عمیق می‌خروشد؛ سال‌ها تلاش و دانش در سکوت فراموش می‌شود.
مهاجران چند برابر تلاش می‌کنند، هم برای نان و معیشت خانواده و هم برای حفظ اعتبار و عزت‌نفس.
هرچند شکایتی به زبان نمی‌آورند، چون از آن‌ها انتظار می‌رود شکرگزار امنیت و فرصت باشند.

رویای بازگشت، چراغ روشن دل بسیاری از مهاجران است.
تصور اینکه روزی خواهند بازگشت، خانه را بازسازی خواهند کرد، زمین اجدادی را دوباره آباد خواهند کرد و عزیزان جا مانده را در آغوش خواهند کشید، همواره گرم است.
اما سال‌ها می‌گذرد، فرزندان در خاک جدید ریشه می‌زنند، والدین پیر می‌شوند و خانه‌ها به فروش می‌رود.
وطن تغییر می‌کند و حتی اگر بازگشتی باشد، براستی تلخ و یا شیرین است؛ در این مسیر مهاجر درمی‌یابد که دیگر آن وطن قدیمی در دسترس نیست.
او اکنون غریبه‌ای است در همه جا؛ در وطنش غریب و در غربت همواره مهاجر، و این سخت‌ترین درکِ اوست؛ فهمیدن آنکه بازگشتی نیست.

دکتر محمدرضا مقدسی مشاور عالی ماموریت ملی تاب آوری فرهنگی در ادامه تاکید میکند مهاجرت زخم‌های پنهان بر جا می‌گذارد؛ اضطراب، ترس از کاغذبازی‌ها، نگرانی از اخراج، ترس از کوچک‌ترین خطا، افسردگی بر فاصله میان آنچه بوده و آنچه مجبور به شدن است.
خانواده‌ها زیر فشار این دوری‌ها شکننده می‌شوند و کودکان می‌آموزند احساسات خویش را بپوشانند.
در عین حال، از بیرون سخن از قدرت و مقاومت مهاجران رفته است؛ سخنی درست اما گاه غوغای آن دردهای واقعی را پنهان می‌کند، طوری که انگار مهاجر باید همیشه قوی باشد و ضعفی را نشان ندهد.

پدر تاب آوری ایران در ادامه آورده است با این همه، مهاجران مسیر زنده ماندن را می‌یابند؛ محله‌هایی کوچک می‌سازند، مغازه‌هایی باز می‌کنند که بوی ادویه‌های وطن را در هوا پراکنده و زنده نگه میدارد، همه جا را با اشعار و ترانه‌های قدیمی پر می‌کنند.
غذاهایی می‌پزند که طعم یادها و خاطرات زندگی در وطن خویش را به همراه دارد. این تلاش‌ها، اندوه خاموش را به زبان تبدیل می‌کند. نسل‌های بعدی گاه این اندوه را به ارث می‌برند، اما در کنار آن می‌آموزند چگونه دو هویت را در هم بیامیزند و پلی بسازند میان گذشته و آینده.

نوشتن درباره مهاجرت یعنی شکستن دیوار سکوت. سکوت پدری که چمدانی پر از امید و دلتنگی بر دوش دارد و مادری که زبان مادری‌اش را در خواب برای فرزندش زمزمه می‌کند و کودکی که میان دو جهان بزرگ می‌شود.

اندوه مهاجرت خاموش است چون بیانش آسان نیست، ترکیبی است از دلتنگی و سپاس، فقدان و امید. صدای لالایی‌ای است که کم‌کم در گوش کودک محو می‌شود، نامی است که به تدریج در زبان بیگانه تغییر شکل می‌یابد.
مهاجرت سرشار از سکوت و همزمان مالامال از هیاهوست برای زندگی‌هایی که ریشه از خاک جدا کرده و دوباره در خاک دیگری کاشته شدند.
اگر گوش کنیم، خواهیم شنید که مهاجرت فقط تغییر مکان نیست؛ تغییری عمیق در هویت، در خاطره و در روح است. در این سکوت، اندوهی پنهان است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت یا فراموش کرد.ف


۶ بازدید


۱ امتیاز


۰ نظر
نظرات کاربران


هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !
انسان خوشبخت نمی شود اگر برای خوشبختی دیگران نکوشد !
شما هم می توانید در این کار سهیم باشید ! کمک های مالی شما مایه دلگرمی ماست !
دریافت کمک های مردمی
جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی ایران
جمعیت همیاران سلامت روان با هدف افزایش توانمندی اقشار مختلف جامعه در راستای افزایش سطح سلامت روان و پیشگیری از آسیب های اجتماعی فعالیت می نماید. باور ما بر این است که با افزایش مشارکت جویی و احترام به خرد جمعی و رویکرد تسهیل گرانه می توانیم در ارتقای سطح کیفیت زندگی اقشار جامعه تاثیر داشته باشیم. این سایت با همت و تلاش و پیگیری مستمر جناب آقای حمید بیخسته مدیر روابط عمومی جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی کشور در سال 1395 راه اندازی گردید.
تمامی حقوق محفوظ و متعلق به جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی ایران می باشد .
Copyright © 2015 for HamyaranIran.ir , By SmProgram web Developer , All rights reserved .