دلایل ناخن جویدن چیست؟ آیا ناخن جویدن یک اختلال است؟
ناخنجویدن از جمله رفتارهایی است که در گروه «رفتارهای تکراری متمرکز بر بدن» قرار میگیرد؛ این گروه شامل عادتهایی مانند کندن پوست یا کندن مو نیز میشود.در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ویرایش پنجم (DSM-5 و نسخه بهروزتر DSM-5-TR)، ناخنجویدن بهعنوان یک اختلال مستقل نیامده است، بلکه ذیل بخش «اختلال وسواسی و اختلالات مرتبط» با عنوان «رفتار تکراری متمرکز بر بدن، مشخصشده» طبقهبندی میشود.
معصومه رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی
ناخنجویدن زمانی مطرح است که فرد بارها و بارها ناخنهای خود را بجود، برای ترک آن تلاش کرده ولی موفق نشده و این رفتار موجب ناراحتی یا اختلال در کارکرد تحصیلی، شغلی یا روابط اجتماعی او گردد. بررسیهای همهگیرشناسی نشان میدهد که این عادت بسیار شایع است.
در کودکی و نوجوانی به اوج میرسد و در برخی مطالعات تا حدود نیمی از کودکان در مقطعی از زندگی خود ناخنجو هستند.
در جمعیت عمومی شیوعی حدود یکپنجم تا یکسوم گزارش شده است. گرچه با افزایش سن معمولاً از شدت آن کاسته میشود، اما در بخشی از افراد، بهویژه دانشجویان و بزرگسالان پرتنش، پایدار میماند.
ناخنجویدن برخلاف تصور عمومی، تنها یک «عادت ساده» نیست، بلکه رفتاری است که میتواند پیامدهای پزشکی (آسیب دندان، عفونت لثه یا پوست اطراف ناخن) و پیامدهای روانی-اجتماعی (خجالت، اجتناب از روابط اجتماعی) به دنبال داشته باشد. به همین دلیل جایگاه آن در طبقهبندی روانپزشکی اهمیت دارد.
علت ناخنجویدن را نمیتوان به یک عامل واحد نسبت داد، بلکه مجموعهای از عوامل درگیر هستند.
نخست، «عادتشدن» است: فرد در موقعیتهای خاص، با جویدن ناخن تنش خود را کاهش میدهد و همین کاهش تنش بهعنوان پاداش عمل میکند و باعث میشود مغز رفتار را یاد بگیرد و به مرور آن را بهصورت خودکار و ناخودآگاه تکرار کند.
دوم، نقش «تنظیم هیجان» است. بسیاری از افراد میگویند در شرایطی که خسته، کسل، عصبانی یا نگراناند، بیشتر ناخن میجوند.
در واقع این رفتار بهطور موقت نوعی آرامش ایجاد میکند یا احساس ملال را کم میکند.
سوم، «ویژگیهای فردی» مانند کمالگرایی و حساسیت زیاد به بینظمی در ظاهر ناخنها یا پوست اطراف آن میتواند میل به جویدن را بیشتر کند.
چهارم، «محیط و یادگیری» است؛ مشاهده ناخنجویدن در اعضای خانواده، قرار گرفتن در محیطهای پرتنش یا دسترسی دائمی به محرک (یعنی ناخنها) میتواند عادت را پایدارتر کند.
پژوهشها نشان دادهاند که ناخنجویدن الزاماً نشانه اضطراب مزمن نیست، بلکه در بسیاری از افراد بیشتر هنگام بیحوصلگی یا انجام تکالیف دشوار بروز میکند و وقتی فرد سرگرم فعالیت جذاب است کاهش مییابد.
این امر نشان میدهد که سازوکار اصلی آن، ترکیب یادگیری عادتی و نقش تنظیمی در برابر هیجانهای ناخوشایند است.
در کنار عوامل روانشناختی، شواهدی از نقش زمینههای زیستی و ژنتیکی نیز وجود دارد.
در برخی خانوادهها، رفتارهای تکراری مانند ناخنجویدن، کندن پوست یا کندن مو در چند نسل دیده شده است که بیانگر نوعی آمادگی ارثی است، هرچند ژن خاصی بهطور قطعی شناسایی نشده است.
پژوهشهای دوقلوها نیز نشان میدهد که وراثت در کنار محیط در بروز این عادت مؤثر است.
همزمانی ناخنجویدن با برخی مشکلات دیگر نیز دیده میشود؛ برای نمونه، در بعضی مطالعات همراهی آن با اختلال نقص توجه/بیشفعالی، اضطراب یا وسواس گزارش شده است، اما این همبودی همیشگی نیست و بهنظر میرسد زیرگروههای مختلفی از ناخنجویدن با علل متفاوت وجود داشته باشد.
بسیاری از افراد مبتلا به ناخنجویدن همزمان رفتارهای مشابه دیگری نیز دارند، مانند جویدن گونه یا کندن پوست، که نشان میدهد یک زمینه مشترک عصبی در این رفتارها نقش دارد.
از سوی دیگر، خود افراد اغلب یک دوگانگی را تجربه میکنند: از یکسو میل شدید برای جویدن بهخاطر تنش یا کسالت، و از سوی دیگر آگاهی از پیامدهای منفی مانند زخم یا ظاهر ناخوشایند. همین کشمکش درونی باعث میشود ترک رفتار دشوار باشد و چرخه تداوم یابد.
براساس معیارهای DSM-5 و DSM-5-TR، زمانی میتوان ناخنجویدن را یک مشکل بالینی دانست که رفتار مکرر و کنترلناپذیر باشد، فرد بارها برای ترک آن تلاش کرده باشد و این عادت برای او رنج و اختلال کارکردی ایجاد کند.
در غیر این صورت، ممکن است تنها یک عادت گذرا باشد. پیامدهای جسمی مانند پارگی پوست اطراف ناخن، عفونت و آسیب به دندانها اهمیت بالینی دارند، اما عامل اصلی تداوم رفتار همان چرخههای عادتی و نقش تنظیمی در برابر هیجانهاست.
نکته مهم آن است که ناخنجویدن را نباید صرفاً نشانه اضطراب یا ضعف اراده دانست، بلکه باید آن را رفتاری پیچیده و چندعاملی در نظر گرفت.
پژوهشهای اخیر نشان میدهند بهترین توضیح، ترکیبی از آمادگی زیستی، یادگیری عادتی، نیاز به تنظیم هیجان و زمینههای فردی و محیطی است.
همین نگاه چندبعدی میتواند راهگشای درمان باشد؛ درمانهای رفتاری مانند آموزش جایگزین برای عادت، افزایش آگاهی از موقعیتهای محرک و تمرین مهارتهای تنظیم هیجان بیشترین اثربخشی را نشان دادهاند.
معصومه رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی در خاتمه آورده است ناخنجویدن رفتاری شایع و گاه پایدار است که باید آن را جدی گرفت و در صورت ایجاد ناراحتی یا مشکل جسمی و اجتماعی، به عنوان بخشی از طیف رفتارهای تکراری متمرکز بر بدن در چارچوب علمی و بالینی بررسی و درمان کرد.
معصومه رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی
ناخنجویدن زمانی مطرح است که فرد بارها و بارها ناخنهای خود را بجود، برای ترک آن تلاش کرده ولی موفق نشده و این رفتار موجب ناراحتی یا اختلال در کارکرد تحصیلی، شغلی یا روابط اجتماعی او گردد. بررسیهای همهگیرشناسی نشان میدهد که این عادت بسیار شایع است.
در کودکی و نوجوانی به اوج میرسد و در برخی مطالعات تا حدود نیمی از کودکان در مقطعی از زندگی خود ناخنجو هستند.
در جمعیت عمومی شیوعی حدود یکپنجم تا یکسوم گزارش شده است. گرچه با افزایش سن معمولاً از شدت آن کاسته میشود، اما در بخشی از افراد، بهویژه دانشجویان و بزرگسالان پرتنش، پایدار میماند.
ناخنجویدن برخلاف تصور عمومی، تنها یک «عادت ساده» نیست، بلکه رفتاری است که میتواند پیامدهای پزشکی (آسیب دندان، عفونت لثه یا پوست اطراف ناخن) و پیامدهای روانی-اجتماعی (خجالت، اجتناب از روابط اجتماعی) به دنبال داشته باشد. به همین دلیل جایگاه آن در طبقهبندی روانپزشکی اهمیت دارد.
علت ناخنجویدن را نمیتوان به یک عامل واحد نسبت داد، بلکه مجموعهای از عوامل درگیر هستند.
نخست، «عادتشدن» است: فرد در موقعیتهای خاص، با جویدن ناخن تنش خود را کاهش میدهد و همین کاهش تنش بهعنوان پاداش عمل میکند و باعث میشود مغز رفتار را یاد بگیرد و به مرور آن را بهصورت خودکار و ناخودآگاه تکرار کند.
دوم، نقش «تنظیم هیجان» است. بسیاری از افراد میگویند در شرایطی که خسته، کسل، عصبانی یا نگراناند، بیشتر ناخن میجوند.
در واقع این رفتار بهطور موقت نوعی آرامش ایجاد میکند یا احساس ملال را کم میکند.
سوم، «ویژگیهای فردی» مانند کمالگرایی و حساسیت زیاد به بینظمی در ظاهر ناخنها یا پوست اطراف آن میتواند میل به جویدن را بیشتر کند.
چهارم، «محیط و یادگیری» است؛ مشاهده ناخنجویدن در اعضای خانواده، قرار گرفتن در محیطهای پرتنش یا دسترسی دائمی به محرک (یعنی ناخنها) میتواند عادت را پایدارتر کند.
پژوهشها نشان دادهاند که ناخنجویدن الزاماً نشانه اضطراب مزمن نیست، بلکه در بسیاری از افراد بیشتر هنگام بیحوصلگی یا انجام تکالیف دشوار بروز میکند و وقتی فرد سرگرم فعالیت جذاب است کاهش مییابد.
این امر نشان میدهد که سازوکار اصلی آن، ترکیب یادگیری عادتی و نقش تنظیمی در برابر هیجانهای ناخوشایند است.
در کنار عوامل روانشناختی، شواهدی از نقش زمینههای زیستی و ژنتیکی نیز وجود دارد.
در برخی خانوادهها، رفتارهای تکراری مانند ناخنجویدن، کندن پوست یا کندن مو در چند نسل دیده شده است که بیانگر نوعی آمادگی ارثی است، هرچند ژن خاصی بهطور قطعی شناسایی نشده است.
پژوهشهای دوقلوها نیز نشان میدهد که وراثت در کنار محیط در بروز این عادت مؤثر است.
همزمانی ناخنجویدن با برخی مشکلات دیگر نیز دیده میشود؛ برای نمونه، در بعضی مطالعات همراهی آن با اختلال نقص توجه/بیشفعالی، اضطراب یا وسواس گزارش شده است، اما این همبودی همیشگی نیست و بهنظر میرسد زیرگروههای مختلفی از ناخنجویدن با علل متفاوت وجود داشته باشد.
بسیاری از افراد مبتلا به ناخنجویدن همزمان رفتارهای مشابه دیگری نیز دارند، مانند جویدن گونه یا کندن پوست، که نشان میدهد یک زمینه مشترک عصبی در این رفتارها نقش دارد.
از سوی دیگر، خود افراد اغلب یک دوگانگی را تجربه میکنند: از یکسو میل شدید برای جویدن بهخاطر تنش یا کسالت، و از سوی دیگر آگاهی از پیامدهای منفی مانند زخم یا ظاهر ناخوشایند. همین کشمکش درونی باعث میشود ترک رفتار دشوار باشد و چرخه تداوم یابد.
براساس معیارهای DSM-5 و DSM-5-TR، زمانی میتوان ناخنجویدن را یک مشکل بالینی دانست که رفتار مکرر و کنترلناپذیر باشد، فرد بارها برای ترک آن تلاش کرده باشد و این عادت برای او رنج و اختلال کارکردی ایجاد کند.
در غیر این صورت، ممکن است تنها یک عادت گذرا باشد. پیامدهای جسمی مانند پارگی پوست اطراف ناخن، عفونت و آسیب به دندانها اهمیت بالینی دارند، اما عامل اصلی تداوم رفتار همان چرخههای عادتی و نقش تنظیمی در برابر هیجانهاست.
نکته مهم آن است که ناخنجویدن را نباید صرفاً نشانه اضطراب یا ضعف اراده دانست، بلکه باید آن را رفتاری پیچیده و چندعاملی در نظر گرفت.
پژوهشهای اخیر نشان میدهند بهترین توضیح، ترکیبی از آمادگی زیستی، یادگیری عادتی، نیاز به تنظیم هیجان و زمینههای فردی و محیطی است.
همین نگاه چندبعدی میتواند راهگشای درمان باشد؛ درمانهای رفتاری مانند آموزش جایگزین برای عادت، افزایش آگاهی از موقعیتهای محرک و تمرین مهارتهای تنظیم هیجان بیشترین اثربخشی را نشان دادهاند.
معصومه رضائی پور روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی در خاتمه آورده است ناخنجویدن رفتاری شایع و گاه پایدار است که باید آن را جدی گرفت و در صورت ایجاد ناراحتی یا مشکل جسمی و اجتماعی، به عنوان بخشی از طیف رفتارهای تکراری متمرکز بر بدن در چارچوب علمی و بالینی بررسی و درمان کرد.

۳۵ بازدید
۲ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !