خود کنترلی
چگونه نیروی خواستن را به خدمت درآوریم؟
کنترل خود، بزرگترین نقطهی قوت بشره. افرادی که بیشتر خودکنترلی رو دارن، موفقترن؛ روابط بهتر، شادی بیشتر، استرس کمتر، سلامت روانی بالاتر، سلامت جسمی بیشتر دارند و حتی بیشتر عمرمیکنند. سخت بشه مشکلی شخصی رو پیدا کرد که به اشکال در خودکنترلی مربوط نباشه. توانایی کنترل خود حتی از عزت نفس هم در بهبود کیفیت زندگی موثرتره.
خود کنترلی چیست؟
خودکنترلی نوعی تغییر در پاسخ ما به محرکهاست؛ اینکه افکار، احساسات، تکانهها و عملکردمون رو بر اساس استانداردهامون تنظیم کنیم.
قدرت خواستن:
نیروی خواستن (عمدا اینجا از اصطلاح "اراده" استفاده نمیکنم چون تصوری که از اراده داریم یک ویژگی شخصیتی کمابیش پایدار هست نه یک انرژی روانی برای مقاومت در برابر وسوسهها) یک منبع انرژی هست که در اثر استفاده، خالی میشه. هرچی که در طی روز خودکنترلی میکنیم، نیروی خواستن ما کاهش پیدا میکنه. برای درک بیشتر خودکنترلی، بهتره اون رو مثل یک عضله تصور کنیم. وقتی که از اون عضله برای مقاومت در برابر یک وسوسه استفاده میکنیم خسته میشه و برای مورد بعدی ضعیفتر خواهد بود و هرچی که از آغاز روز میگذره، احتمال ناتوان شدنش در برابر وسوسهها بیشتر میشه. نیروی خواستن هم مثل یک عضله، وقتی که خسته است، هنوزم انرژی داره، ولی اون مقدار انرژی رو برای کارای ضروری حفظ میکنه؛ و همینطور مثل یک عضله، با تمرین کردن منظم، تقویت میشه. مدیتیشن این اثر تقویت کنندگی رو داره (در کنار بسیاری مزایای دیگه که داره). چند تا راه دیگه برای تقویت نیروی خواستن پیشنهاد میشه. یکی انجام تمرینات ساده و کارهای کوچیکه؛ کارایی که میتونیم از پسشون بربیایم. مثلا در آزمایشی، به افراد گفته شده با دستی که دست اصلیشون نیست (مثلا برای راستدستها دست چپ) بعضی کارها رو انجام بدن. اینطوری مجبور بودن بر عادات معمول غلبه کنن. بعد از چند هفته در میزان نیروی خواستنشون افزایش دیده شده.
یکی از دلایلی که تصمیماتی که برای سال جدیدمون میگیریم معمولا بیسرانجام میمونن اینه که بزرگ هستن و تعدادشون زیاده. برای انجام هر کدوم کمی از نیروی خواستمون رو صرف میکنیم و در نهایت هیچ کدوم به سرانجام نمیرسه. کاری که باید بکنیم اینه که به ترتیب انجامشون بدیم و در هر زمان یک هدف رو در نظر داشته باشیم و از سادهترینشون شروع کنیم و به سرانجام برسونیمش.
نیروی خواستن در کجاها صرف میشه:
1. خودکنترلی
2. گرفتن تصمیمات
3. شروع به کارها
وقتی برای گرفتن تصمیمات انرژی کمی داریم، اونا رو به تعویق میندازیم یا کمتر در موردشون مصالحه میکنیم یا به گزینههای پیشفرض روی میاریم یا بر اساس تکانهها یا تعصبات غیرمنطقی تصمیم میگیریم.
همچنین، افرادی که نیروی خودکنترلی در اونها تخلیه شده، عملکرد عقلانیشون هم کاهش پیدا میکنه و در آزمون آی.کیو عملکرد ضعیفتری نشون میدن.
از اوباما سوال شده که چرا همیشه کت و شلوار خاکستری یا سرمهای میپوشی؟ گفته "چون میخوام تعداد تصمیماتم رو کاهش بدم. نمیخوام که در مورد اینکه چی بپوشم یا چی بخورم تصمیم بگیرم چون تصمیمات بسیار زیاد دیگهای برای گرفتن دارم. شما باید انرژی تصمیمگیریتون رو متمرکز کنین و کارای غیرضروری رو به عادت بسپرین"
نکته بسیار مهم:
لابد ما فکر میکنیم که افرادی که خودکنترلی بهتری دارن بیشتر در مقابل وسوسهها مقاومت میکنن در حالی که واقعیت برعکس اینه! اونا با تصمیماتی که میگیرن، خودشون رو کمتر در اون وضعیتهای وسوسهکننده قرار میدن. (مثلا یک دانشجو به جای اینکه جلوی کامپیوتر و توی اتاقش با وسوسهی پرسه زدن توی اینترنت در وقت درس خوندن کلنجار بره، میتونه بدون تلفن هوشمند بره کتابخونه، طوری که امکان کاری جز درس خوندن نداشته باشه)
نتیجهی این کار چی میشه؟
تعداد کمتر مقاومتها، عذاب وجدان کمتر و استرس کمتر در زندگی و عملکردن به جای عکسالعمل نشون دادن و منتظر نایستادن برای بروز مشکلات.
مرکز تصمیمگیری مغز، در قسمت جلوی مغز و پشت پیشانی قرار داره. مغز هم مثل عضلات برای کار کردن نیاز به انرژی و گلوکز داره، مخصوصا این قسمت مغز در برابر خستگی و کمبود قند حساستره.
در تحقیقی، قضاتی مورد بررسی قرار گرفتن که مسئول بررسی ادامه محکومیت زندانیانی بودن که رفتار خوبی از خودشون نشون دادن. تصمیم آسون برای قضات، برگردوندن اون افراد به زندان هست چون ریسک جرم مجدد و مسئولیت آزاد کردنشون به عهدهی قاضیه. دیده شد که بیشترین میزان حکمهای مثبت (آزادی) بعد از وعدههای غذایی قضات بوده، وقتی که قند خونشون بالا بوده.
نشانههای تحلیل رفتن انرژی چی هستن؟
تحلیل رفتن انرژی اثرات عمیقی بر همهی رفتارامون داره ولی نشونههای ظاهریش خیلی راحت قابل تشخیص نیستن. تحلیل رفتن انرژی احساس خاصی نداره. فقط شاید بشه از این متوجه شد که چیزها به نظرمون سختتر یا آزاردهندهتر میان. همونطور که کسی که مریض میشه و بدنش گلوکز رو برای سیستم ایمنی مصرف میکنه، نسبت به محرکهای محیطی حساستر میشه.
خلاصه:
دکتر "روی باومایستر"، تحصیل کرده در دانشگاه پرینستون و دوک، دکترای روانشناسی رو از دانشگاه پرینستون دریافت کرده و در دانشگاه ایالتی فلوریدا و دانشگاه کوئینزلند در استرالیا تدریس کرده. پروفسور روی باومایستر در سالهای 2003 و 2014 به عنوان محقق پرارجاع دنیا از طرف آی.اس.آی شناخته شد.
مترجم:سعید جاودان فرد
کنترل خود، بزرگترین نقطهی قوت بشره. افرادی که بیشتر خودکنترلی رو دارن، موفقترن؛ روابط بهتر، شادی بیشتر، استرس کمتر، سلامت روانی بالاتر، سلامت جسمی بیشتر دارند و حتی بیشتر عمرمیکنند. سخت بشه مشکلی شخصی رو پیدا کرد که به اشکال در خودکنترلی مربوط نباشه. توانایی کنترل خود حتی از عزت نفس هم در بهبود کیفیت زندگی موثرتره.
خود کنترلی چیست؟
خودکنترلی نوعی تغییر در پاسخ ما به محرکهاست؛ اینکه افکار، احساسات، تکانهها و عملکردمون رو بر اساس استانداردهامون تنظیم کنیم.
قدرت خواستن:
نیروی خواستن (عمدا اینجا از اصطلاح "اراده" استفاده نمیکنم چون تصوری که از اراده داریم یک ویژگی شخصیتی کمابیش پایدار هست نه یک انرژی روانی برای مقاومت در برابر وسوسهها) یک منبع انرژی هست که در اثر استفاده، خالی میشه. هرچی که در طی روز خودکنترلی میکنیم، نیروی خواستن ما کاهش پیدا میکنه. برای درک بیشتر خودکنترلی، بهتره اون رو مثل یک عضله تصور کنیم. وقتی که از اون عضله برای مقاومت در برابر یک وسوسه استفاده میکنیم خسته میشه و برای مورد بعدی ضعیفتر خواهد بود و هرچی که از آغاز روز میگذره، احتمال ناتوان شدنش در برابر وسوسهها بیشتر میشه. نیروی خواستن هم مثل یک عضله، وقتی که خسته است، هنوزم انرژی داره، ولی اون مقدار انرژی رو برای کارای ضروری حفظ میکنه؛ و همینطور مثل یک عضله، با تمرین کردن منظم، تقویت میشه. مدیتیشن این اثر تقویت کنندگی رو داره (در کنار بسیاری مزایای دیگه که داره). چند تا راه دیگه برای تقویت نیروی خواستن پیشنهاد میشه. یکی انجام تمرینات ساده و کارهای کوچیکه؛ کارایی که میتونیم از پسشون بربیایم. مثلا در آزمایشی، به افراد گفته شده با دستی که دست اصلیشون نیست (مثلا برای راستدستها دست چپ) بعضی کارها رو انجام بدن. اینطوری مجبور بودن بر عادات معمول غلبه کنن. بعد از چند هفته در میزان نیروی خواستنشون افزایش دیده شده.
یکی از دلایلی که تصمیماتی که برای سال جدیدمون میگیریم معمولا بیسرانجام میمونن اینه که بزرگ هستن و تعدادشون زیاده. برای انجام هر کدوم کمی از نیروی خواستمون رو صرف میکنیم و در نهایت هیچ کدوم به سرانجام نمیرسه. کاری که باید بکنیم اینه که به ترتیب انجامشون بدیم و در هر زمان یک هدف رو در نظر داشته باشیم و از سادهترینشون شروع کنیم و به سرانجام برسونیمش.
نیروی خواستن در کجاها صرف میشه:
1. خودکنترلی
2. گرفتن تصمیمات
3. شروع به کارها
وقتی برای گرفتن تصمیمات انرژی کمی داریم، اونا رو به تعویق میندازیم یا کمتر در موردشون مصالحه میکنیم یا به گزینههای پیشفرض روی میاریم یا بر اساس تکانهها یا تعصبات غیرمنطقی تصمیم میگیریم.
همچنین، افرادی که نیروی خودکنترلی در اونها تخلیه شده، عملکرد عقلانیشون هم کاهش پیدا میکنه و در آزمون آی.کیو عملکرد ضعیفتری نشون میدن.
از اوباما سوال شده که چرا همیشه کت و شلوار خاکستری یا سرمهای میپوشی؟ گفته "چون میخوام تعداد تصمیماتم رو کاهش بدم. نمیخوام که در مورد اینکه چی بپوشم یا چی بخورم تصمیم بگیرم چون تصمیمات بسیار زیاد دیگهای برای گرفتن دارم. شما باید انرژی تصمیمگیریتون رو متمرکز کنین و کارای غیرضروری رو به عادت بسپرین"
نکته بسیار مهم:
لابد ما فکر میکنیم که افرادی که خودکنترلی بهتری دارن بیشتر در مقابل وسوسهها مقاومت میکنن در حالی که واقعیت برعکس اینه! اونا با تصمیماتی که میگیرن، خودشون رو کمتر در اون وضعیتهای وسوسهکننده قرار میدن. (مثلا یک دانشجو به جای اینکه جلوی کامپیوتر و توی اتاقش با وسوسهی پرسه زدن توی اینترنت در وقت درس خوندن کلنجار بره، میتونه بدون تلفن هوشمند بره کتابخونه، طوری که امکان کاری جز درس خوندن نداشته باشه)
نتیجهی این کار چی میشه؟
تعداد کمتر مقاومتها، عذاب وجدان کمتر و استرس کمتر در زندگی و عملکردن به جای عکسالعمل نشون دادن و منتظر نایستادن برای بروز مشکلات.
مرکز تصمیمگیری مغز، در قسمت جلوی مغز و پشت پیشانی قرار داره. مغز هم مثل عضلات برای کار کردن نیاز به انرژی و گلوکز داره، مخصوصا این قسمت مغز در برابر خستگی و کمبود قند حساستره.
در تحقیقی، قضاتی مورد بررسی قرار گرفتن که مسئول بررسی ادامه محکومیت زندانیانی بودن که رفتار خوبی از خودشون نشون دادن. تصمیم آسون برای قضات، برگردوندن اون افراد به زندان هست چون ریسک جرم مجدد و مسئولیت آزاد کردنشون به عهدهی قاضیه. دیده شد که بیشترین میزان حکمهای مثبت (آزادی) بعد از وعدههای غذایی قضات بوده، وقتی که قند خونشون بالا بوده.
نشانههای تحلیل رفتن انرژی چی هستن؟
تحلیل رفتن انرژی اثرات عمیقی بر همهی رفتارامون داره ولی نشونههای ظاهریش خیلی راحت قابل تشخیص نیستن. تحلیل رفتن انرژی احساس خاصی نداره. فقط شاید بشه از این متوجه شد که چیزها به نظرمون سختتر یا آزاردهندهتر میان. همونطور که کسی که مریض میشه و بدنش گلوکز رو برای سیستم ایمنی مصرف میکنه، نسبت به محرکهای محیطی حساستر میشه.
خلاصه:
- نیروی خواستن تحلیل میره ولی تموم نمیشه. وقتی که کم میشه، بدن در استفاده ازش صرفهجویی میکنه. پس یادمون نره بسیار بیشتر از اونچه که فکرش رو میکنیم نیروی خواستن (اراده) داریم.
- برای تجدید نیروی خواستن، احساسات مثبت و میدیتیشن خیلی موثره ولی سریعترین راهش شاید خوردن یه وعده غذا و یا خوابیدن باشه. بعد از خواب، مجددا باتریهامون پر میشن.
- از نیروی خواستنمون برای ایجاد عادات استفاده کنیم؛ تا به جای عکسالعمل در مقابل بحرانها و وسوسهها، از اونها پیشگیری کنیم.
- نیروی خواستن را با چالشهای کوچک تمرین بدیم و تقویت کنیم. قدمهای کوچکی برای بهبود وضعیتمون رو انتخاب کنیم و انجامشون بدیم.
- نقاط ضعفمون رو پیدا کنیم. اینکه بفهمیم در چه زمانی و چه شرایطی آسیبپذیرتر هستیم.
دکتر "روی باومایستر"، تحصیل کرده در دانشگاه پرینستون و دوک، دکترای روانشناسی رو از دانشگاه پرینستون دریافت کرده و در دانشگاه ایالتی فلوریدا و دانشگاه کوئینزلند در استرالیا تدریس کرده. پروفسور روی باومایستر در سالهای 2003 و 2014 به عنوان محقق پرارجاع دنیا از طرف آی.اس.آی شناخته شد.
مترجم:سعید جاودان فرد
۲۴۷۳ بازدید
۲ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !