تأثیر خانواده با کارکردهای نامناسب و نابسامان بر اعتیادپذیری فرزندان و نقش گروه همسالان
اعتیاد یکی از پیچیدهترین آسیبهای اجتماعی است که ریشههای آن را باید در تعامل عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی جستوجو کرد. در میان این عوامل، خانواده بهعنوان نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی، نقشی تعیینکننده در شکلگیری شخصیت، رفتار و سلامت روانی فرزندان دارد. خانوادهای که کارکردهای اصلی خود را بهدرستی ایفا نمیکند و دچار نابسامانیهای عاطفی، ارتباطی و تربیتی است، میتواند زمینهساز گرایش فرزندان به رفتارهای پرخطر از جمله مصرف مواد مخدر شود. در چنین شرایطی، گروه همسالان نیز بهعنوان عامل بیرونی قدرتمند، نقش تشدیدکنندهای در اعتیادپذیری نوجوانان ایفا میکند.
خاطره اکبری روانشناس و نویسنده کتاب مسیر سلامتی بر این باور است خانواده سالم، محیطی امن برای رشد عاطفی، اجتماعی و روانی فرزند فراهم میکند، اما خانواده نابسامان اغلب با تعارضهای مداوم، نبود حمایت عاطفی، ارتباطات ناسالم و الگوهای تربیتی ناپایدار همراه است. این وضعیت باعث میشود کودک یا نوجوان احساس ناامنی، بیارزشی و سردرگمی کند و برای جبران این کمبودها، به منابع بیرونی پناه ببرد؛ منابعی که همیشه سالم و ایمن نیستند.
خانواده نابسامان و اختلال در کارکردهای تربیتی
یکی از مهمترین ویژگیهای خانوادههای نابسامان، اختلال در کارکردهای اساسی آنهاست. این خانوادهها معمولاً در تأمین نیازهای عاطفی فرزندان ناتوان هستند و فضای خانه بهجای آرامش، مملو از تنش، بیتوجهی یا کنترل افراطی است. کودکانی که در چنین خانوادههایی رشد میکنند، اغلب یاد نمیگیرند احساسات خود را بهدرستی بیان کنند یا با مشکلات به شیوه سالم کنار بیایند.
نبود گفتوگوی مؤثر میان والدین و فرزندان، یکی از پیامدهای رایج خانوادههای نابسامان است. وقتی فرزند احساس میکند شنیده نمیشود یا درک نمیشود، بهتدریج از خانواده فاصله میگیرد. این فاصله عاطفی، زمینهساز جستوجوی حمایت و پذیرش در بیرون از خانه میشود؛ جایی که گروه همسالان نقش پررنگتری پیدا میکند.
تأثیر فقدان امنیت عاطفی بر اعتیادپذیری
امنیت عاطفی یکی از نیازهای بنیادین انسان، بهویژه در دوران کودکی و نوجوانی است. خانوادههایی که دچار نابسامانی هستند، معمولاً نمیتوانند این امنیت را فراهم کنند. تعارضهای شدید والدین، طلاق عاطفی، بیثباتی قوانین خانوادگی یا بیتوجهی به نیازهای روانی فرزند، همگی احساس ناامنی را در او تقویت میکنند.
نوجوانی که از نظر عاطفی احساس امنیت نمیکند، بیشتر در معرض اضطراب، افسردگی و ناکامی قرار دارد. این حالات روانی، زمینه را برای گرایش به مصرف مواد بهعنوان راهی برای فرار موقت از فشارهای درونی فراهم میکند. در واقع، اعتیاد در بسیاری از موارد پاسخی ناسالم به نیازهای برآوردهنشده عاطفی است که ریشه در خانواده نابسامان دارد.
الگوهای رفتاری ناسالم در خانواده و یادگیری اجتماعی
کودکان و نوجوانان بخش زیادی از رفتارهای خود را از طریق مشاهده و الگوگیری میآموزند. در خانوادههایی که والدین خود دچار مصرف مواد، رفتارهای پرخطر یا ناتوانی در مدیریت استرس هستند، احتمال انتقال این الگوها به فرزندان افزایش مییابد. حتی اگر مصرف مواد بهطور مستقیم در خانواده وجود نداشته باشد، شیوههای ناسالم مقابله با مشکلات، مانند پرخاشگری، انکار یا فرار از مسئولیت، میتواند فرزند را به سمت انتخابهای پرخطر سوق دهد.
در چنین شرایطی، فرزند یاد نمیگیرد چگونه با ناکامیها و فشارهای زندگی کنار بیاید. این ناتوانی، او را در برابر پیشنهاد مصرف مواد آسیبپذیرتر میکند، زیرا مواد بهعنوان راهحلی سریع و در دسترس برای کاهش تنش معرفی میشوند.
نقش گروه همسالان در خانوادههای نابسامان
گروه همسالان در دوران نوجوانی اهمیت ویژهای دارد، اما تأثیر آن زمانی تشدید میشود که خانواده نتواند نقش حمایتی و هدایتگر خود را بهدرستی ایفا کند. نوجوانی که در خانواده احساس تعلق و پذیرش نمیکند، برای جبران این خلأ به همسالان روی میآورد. در این میان، اگر گروه همسالان دارای هنجارهای ناسالم باشند، احتمال گرایش نوجوان به مصرف مواد بهشدت افزایش مییابد.
گروه همسالان میتواند نقش جایگزین خانواده را بازی کند و احساس هویت، تعلق و ارزشمندی را به نوجوان بدهد. این موضوع بهویژه برای نوجوانان خانوادههای نابسامان جذاب است، زیرا آنها در این گروهها چیزی را مییابند که در خانه از آن محروم بودهاند. اما این پذیرش گاهی به بهای پذیرش رفتارهای پرخطر، از جمله مصرف مواد، تمام میشود.
فشار همسالان و ضعف مهارت «نه گفتن»
یکی از پیامدهای تربیت در خانوادههای نابسامان، ضعف در مهارتهای ارتباطی و جرأتمندی است. نوجوانانی که در خانواده فرصت ابراز نظر و تمرین تصمیمگیری نداشتهاند، معمولاً در برابر فشار همسالان توان مقاومت کمتری دارند. آنها برای حفظ پذیرش در گروه، ممکن است به رفتارهایی تن دهند که با ارزشهای درونیشان همخوانی ندارد.
فشار همسالان در چنین شرایطی به عامل اصلی شروع مصرف مواد تبدیل میشود. نوجوانی که مهارت «نه گفتن» را نیاموخته و از حمایت خانوادگی برخوردار نیست، مصرف مواد را راهی برای پذیرفته شدن و فرار از طرد شدن میبیند.
تعامل خانواده نابسامان و گروه همسالان در مسیر اعتیاد
اعتیادپذیری فرزندان معمولاً نتیجه تعامل چند عامل است، نه یک عامل واحد. خانواده نابسامان زمینه را فراهم میکند و گروه همسالان ناسالم این زمینه را فعال میسازد. به بیان دیگر، خانواده ضعیف، نوجوان را آسیبپذیر میکند و گروه همسالان پرخطر، محرک اصلی رفتار اعتیادی میشود.
در غیاب نظارت مؤثر والدین، نوجوان آزادی زودهنگام و بدون چارچوب را تجربه میکند. این وضعیت، همراه با نیاز به تعلق و هویتیابی، او را به سمت گروههایی سوق میدهد که مصرف مواد را عادی یا حتی ارزشمند جلوه میدهند. در نتیجه، مسیر گرایش به اعتیاد هموارتر میشود.
نقش خانواده در تعدیل تأثیر گروه همسالان
نکته مهم این است که تأثیر گروه همسالان بهتنهایی تعیینکننده نیست، بلکه کیفیت روابط خانوادگی میتواند این تأثیر را تقویت یا تضعیف کند. خانوادهای که کارکرد سالم دارد، حتی اگر فرزندش در معرض گروههای پرخطر قرار گیرد، میتواند نقش محافظتی ایفا کند. اما خانواده نابسامان نهتنها محافظت نمیکند، بلکه گاهی ناخواسته نوجوان را به سمت این گروهها سوق میدهد.
ارتباط گرم، حمایت عاطفی، نظارت منطقی و وجود قوانین روشن در خانواده، از عواملی هستند که میتوانند اثر منفی گروه همسالان را کاهش دهند. نبود این عوامل در خانوادههای نابسامان، نوجوان را بیدفاعتر میکند.
پیامدهای بلندمدت نابسامانی خانواده و نفوذ همسالان
گرایش به مصرف مواد در نوجوانی میتواند پیامدهای بلندمدتی بر سلامت روانی، تحصیلی و اجتماعی فرد داشته باشد. بسیاری از این پیامدها ریشه در تجربههای اولیه خانوادگی دارند. نوجوانی که در خانواده نابسامان رشد کرده و تحت تأثیر گروه همسالان ناسالم قرار گرفته است، در بزرگسالی نیز ممکن است در روابط، شغل و سبک زندگی با چالشهای جدی مواجه شود.
به همین دلیل، توجه به نقش خانواده و گروه همسالان در پیشگیری از اعتیاد، نهتنها یک ضرورت تربیتی، بلکه یک ضرورت اجتماعی است. اصلاح کارکردهای خانواده و تقویت مهارتهای فرزندان میتواند از شکلگیری چرخه اعتیاد در نسلهای بعدی جلوگیری کند.
جمعبندی و نتیجهگیری
خانوادههای نابسامان با اختلال در کارکردهای عاطفی، تربیتی و ارتباطی، زمینه اعتیادپذیری فرزندان را فراهم میکنند. نبود امنیت عاطفی، ضعف در مهارتهای تصمیمگیری و حل مسئله، و الگوهای رفتاری ناسالم، نوجوان را در برابر فشارهای بیرونی آسیبپذیر میسازد. در این میان، گروه همسالان بهعنوان عاملی قدرتمند، میتواند این آسیبپذیری را تشدید کند و نوجوان را به سمت مصرف مواد سوق دهد.
پیشگیری از اعتیاد نیازمند توجه همزمان به خانواده و محیط اجتماعی نوجوان است. خانوادهای که بتواند کارکردهای خود را بهدرستی ایفا کند، حتی در مواجهه با گروههای همسالان پرخطر، نقش محافظتی مؤثری خواهد داشت. بنابراین، سرمایهگذاری بر ارتقای سلامت خانواده و آگاهسازی والدین، یکی از مؤثرترین راهبردها برای کاهش اعتیادپذیری فرزندان و ساختن جامعهای سالمتر است.
خانوادههای نابسامان با اختلال در کارکردهای عاطفی، تربیتی و ارتباطی، زمینه اعتیادپذیری فرزندان را افزایش میدهند. نبود امنیت عاطفی، گفتوگوی سالم و حمایت والدین باعث میشود کودک و نوجوان احساس بیپناهی و بیارزشی کند و برای جبران این خلأ به بیرون از خانواده روی آورد. در چنین شرایطی، گروه همسالان نقش پررنگتری پیدا میکند و اگر این گروهها دارای هنجارهای ناسالم باشند، احتمال گرایش نوجوان به مصرف مواد بهطور چشمگیری افزایش مییابد.
تابآوری یا resiliency عاملی کلیدی است که میتواند این مسیر را تغییر دهد. خانوادهای که با وجود مشکلات، روابط حمایتی، قوانین روشن و فضای امن عاطفی فراهم میکند، تابآوری فرزندان را تقویت میسازد. نوجوان تابآور توان مدیریت هیجانات، حل مسئله و مقاومت در برابر فشار همسالان را دارد و برای پذیرفته شدن، به رفتارهای پرخطر متوسل نمیشود. در نتیجه، تقویت تابآوری در خانواده نهتنها اثر منفی گروه همسالان را کاهش میدهد، بلکه یکی از مؤثرترین راههای پیشگیری از اعتیاد در فرزندان محسوب میشود.
۲۹ بازدید
۳ امتیاز
۰ نظر
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !