تحلیل رفتگی شغلی
تحلیل رفتگی شغلی
حالت خستگی مفرط احساسی و جسمیه. معمولا اون رو با سه بُعد خستگی مفرط، بدبینی و عدم بهرهوری شناسایی میکنن. به طور مشخصتر، فرد دچار تحلیلرفتگی شغلی، علائم زیر رو داره:
- احساس میکنه که هر روز در کار، روز بدیه؛
- اغلب احساس خستگی مفرط داره؛
- اشتیاقی به کارش نداره یا حتی کارش براش افسردهکننده است؛
- احساس میکنه مسئولیتهاش بیش از تواناییاشه؛
- به راههای گریز مثل مصرف الکل یا سکس پناه میبره؛
- در مقابل دیگران صبرش کمتر میشه؛
- در مورد زندگی یا کار احساس ناامیدی میکنه؛
- علائم فیزیکی بروز میکنن؛ مثل درد در قفسه سینه، کم آوردن نفس، بیخوابی و تپش قلب.
مراحل 12 گانهای که فرد طی میکنه تا به تحلیلرفتگی شغلی برسه معولا به شرح زیره؛ البته ترتیبشون الزاما به این شکل نیست:
1. احساس اضطرار به اثبات خود، شروع با انگیزهی بیش از حد
2. کار کردن بیش از حد توان و پذیرش مسئولیتهای اضافی برای اینکه ثابت بشه وجودشون جدا نیازه، در جایگاه شغلی که معمولا از اول مناسبشون نبوده
3. فراموش کردن نیازهای دیگه در زندگی، شامل خواب کافی، تغذیه سالم، دیدار دوستان و ورزش
4. بروز علائم اولیه. البته در این مرحله ریشهی مشکلات رو نمیپذیرن، فقط متوجه میشن که یه جای کار ایراد داره
5. بازبینی ارزشها؛ انزوا، پرهیز از درگیری و انکار نیازهای فیزیکی اولیه، سیستم ارزشیشونو تغییر میده. چیزهای مهمی مثل تفریحات و دوستان بیاهمیت میشن. تنها ملاک ارزشگذاری خودشون رو شغلشون قرار میدن. بیاحساس میشن.
6. انکار مشکلاتی که به وجود میان؛ عدم تحمل، دیدگاه منفی نسبت به همکاران، غیرقابل تحمل شدن تعاملات اجتماعی و بدبینی. مشکلاتشون رو ناشی از فشار کاری میدونن نه تغییراتی که کردن.
7. چشمپوشیها؛ به حداقل رسوندن روابط اجتماعی، احساس ناامیدی و سرگردونی کردن، پناه بردن به راههای فرار مثل الکل و مواد مخدر
8. تغییر محسوس رفتار؛ اطرافیان دیگه نمیتونن تغییرات این افراد رو نادیده بگیرن. فرد، ترسو، خجالتی یا بیاحساس میشه و احساس بیارزشی میکنه
9. مسخ شخصیت؛ فرد، نه خودش و نه اطرافیانش رو باارزش نمیبینه، به نیازهاش توجه نداره، بازهی زمانی دیدش محدود به زمان حال میشه، به یه موجود مکانیکی تبدیل میشه
10. تهی شدن درون؛ پوچی اوج میگیره، در فرار از این وضعیت به فعالیتهای جنسی اغراق شده، پرخوری، مصرف الکل و مواد مخدر پناه میبرن.
11. افسردگی؛ در این مرحله سندروم تحلیلرفتگی شغلی معادل افسردگی میشه. افراد بیتفاوت، ناامید و بیش از حد خسته هستن. زندگی معناش رو از دست میده.
12. سندروم تحلیلرفتگی شغلی؛ فروپاشی احساسی و جسمی؛ نیاز فوری به مراقبتهای پزشکی. تقریبا تمام قربانیان تحلیلرفتگی شغلی در این مرحله به خودکشی به عنوان راهی برای فرار از وضعیتشون فکر میکنن.
برای بازیابی از تحلیلرفتگی شغلی چه کنیم؟
1. توجه کنیم که تحلیلرفتگی شغلی یک شبه به وجود نیومده و یک روزه هم از بین نمیره؛ برای درمانش صبور باشیم. ریشههای ایجاد این وضعیت رو شناسایی کنیم. چی شد که به این وضعی رسیدیم؟ در هر روز، عوامل استرسزا رو یادداشت کنیم و تحلیل کنیم که چرا برامون ایجاد استرس میکنن و برای رفعشون چکار میتونیم بکنیم. شاید بعضی مسئولیتها رو بتونیم به دیگران واگذار کنیم.
2. به منابع فیزیکی و سلامتمون بها بدیم. غذای سالم، ورزش منظم و خواب کافی داشته باشیم.
3. راههای تمدد اعصاب که منحصر به خودمون هستن رو شناسایی کنیم و ازشون استفاده کنیم. یکی با قدم زدن تمدد اعصاب پیدا میکنه یکی با دراز کشیدن روی کاناپه و گوش کردن موسیقی. نوع تفریح اونقدر مهم نیست که تعهد ما به اختصاص دادن زمانی برای اون مهمه. ارتباط با دوستان نزدیک و خانواده یا حتی همکاران هم در جهت مقابله با استرس باارزشه.
هرچه زودتر این تصمیم رو قاطعانه بگیریم که سلامت جسمی و روانی حداقل به اندازه پیشرفت شغلی مهمن.
4. ایجاد یک زندگی متوازن. با این کار حتی در زندگی شغلی هم بهتر میتونیم پیشرفت کنیم. اگر امکانش برامون هست، به یه سفر بریم و یه مدت از محیط کاری ذهنمون رو جدا کنیم. شاید بعدش راهحلهای بهتری برای رفع مشکلاتی که منجر به تحلیلرفتگی شغلی شدن به ذهنمون برسه.
5. بازبینی اهداف و ارزشهای شخصی
6. نه گفتن به مسئولیتهای جدید
7. تمرین تفکر مثبت
مترجم: سعید جاودان فرد
۲۲۷۲ بازدید
۱ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !