دکتر زهرا محبوبی نیه
قصهها ابزار بنیادین معنادهی محسوب میگردند و الگویی طبیعی از تفکر می باشند که ما پیش از ورود به مدرسه از طریق قصه و افسانه ها، داستان های کودکانه و تاریخچه خانوادگی خود آنها را فرا میگیریم.
در سالهای اخیر صورت بندی های نظری و پژوهشی از فرآیند درمان نشان میدهد که ما باید از مطالعه ذرهبینی اُسلوب های کلامی به سوی رویکرد کلان نگر حرکت نماییم. این اُسلوب ها در قالب قصه سازمان یافته اند.
رویکرد های داستانی در روان شناسی
تمرکز رویکردهای داستانی در روانشناسی در چند محور می باشند که در زیر به آن اشاره می شود:
۱. استفاده از قصه به مثابه یک فن درمانی در روان درمانی فردی و خانوادگی
۲. استفاده از قصه در جایگاه ابزار تشخیصی
۳. استفاده از قصه در حکم روشی برای پرورش توانایی های کودکان
قصه گویی یکی از روش های بازی درمانی در متون پژوهشی مطرح گشته است.
شایان ذکر است که بیان گردد، فریدبرگ در سال ۱۹۹۴اشاره کرده است که در روان درمانی کودکان ترکیب قصه گویی با روش شناختی، با توجه به انعطاف پذیری و غنی بودن فنون شناخت درمانی میتواند بر اثر بخشی این روش درمانی بیفزاید.
اکثر پژوهش هایی که در خصوص کودکان دارای مشکلات یادگیری انجام شده در مسائل یادگیری و شناختی آنها متمرکز بوده است اما در سالهای اخیر توجه به مشکلات رفتاری، اجتماعی و هیجانی این کودکان افزایش پیدا کرده است. از جمله این مشکلات میتوان به عدم مهارت در تصمیم گیری، سازماندهی و برنامهریزی، اعتماد به نفس پایین، مفهوم خود ضعیف، تکانشی بودن، وجود مشکلاتی در روابط اجتماعی و وابستگی به دیگران اشاره نمود.
"لرنر" قصهگویی را به مثابه رویکردی برای کمک به دانشآموزان دارای مشکلات یادگیری به منظور کمک به آنها برای درک خودشان و مشکلاتشان مطرح میکند. او اعتقاد بر این دارد که در این فرآیند، دانش آموزان با الگو قرار دادن شخصیت های قصه در مواجهه با مشکلات مشابه، مهارت های به دست می آورند که قادر به ایجاد تغییراتی در نگرش آنها نسبت به خود می باشد. زیرا آگاهی داشتن نسبت به تجربه های خوشایند و ناخوشایند دیگران، باعث رهایی از درد و رنج و افزایش امید میگردد. کودکان با همانند سازی با یک شخصیت داستانی که با مشکل مواجه می گردد. راهبردهای موثر را فرا میگیرند.
تاثیرات روان شناختی قصه گویی
دکتر زهرا محبوبی نیه
در سالهای اخیر صورت بندی های نظری و پژوهشی از فرآیند درمان نشان میدهد که ما باید از مطالعه ذرهبینی اُسلوب های کلامی به سوی رویکرد کلان نگر حرکت نماییم.
این اُسلوب ها در قالب قصه سازمان یافته اند. قصهها ابزار بنیادین معنادهی محسوب میگردند و الگویی طبیعی از تفکر می باشند که ما پیش از ورود به مدرسه از طریق افسانه ها، داستان های کودکانه و تاریخچه خانوادگی خود آنها را فرا میگیریم.
رویکردهای داستانی با این فکر همگرایی دارند که درمان، اساساً نوع ویژهای از گفتگو بوده که قابلیت ها، شایستگیها و راه حل ها را از خود مراجع فرا میخواند؛ به گونهای که درمانگر در یک گفتگوی خلاق، توانمندی های مراجع را نمایان می سازد و به او جرأت و شهامت تغییر کردن می دهد.
در این فرایند درمانگر و مراجع موضوعات پیچیده را در فرآیند حل مسئله کشف و تفسیر می کنند و به این ترتیب کودک مشکلاتش را بهتر میتواند مدیریت نماید.
در فرآیند قصه گویی رویدادهای روزمره زندگی در قالب قصه با معنایی طرح می شود که به مراجع کمک می کند درک بهتری از خودش و دیگران به دست آورد.
زیرا قصه ها ترکیب قدرتمندی برای سازماندهی و انتقال اطلاعات و معنادهی به زندگی دارند.
در جریان یک قصه ممکن است شخصیت های آن با بحرانی مواجه گردند و درصدد حل آن برآیند.
ارائه این روش ها به طور مستقیم به افراد، به ویژه کودکان همواره آسان نیست ولی میتوان از طریق قصه گویی به این هدف دست پیدا کرد.
این موضوع نه تنها در مورد کودکان بهنجار، بلکه به ویژه در مورد کودکان دارای مشکلات عاطفی و یادگیری که افراد غیر فعال و فاقد روش ها و راهبردهای لازم برای حل مسائل خود هستند، اهمیت بسزایی دارد.
همچنین نتایج پژوهشی نشان داد که کودکان دارای مشکلات یادگیری از راهبردهای حمایتی، بیش از راهبردهای رویارویی فعال استفاده میکنند.
برای تبیین این موضوع می توان به این مسئله اشاره نمود که پایین بودن عزت نفس باعث اتکای شدید به والدین و سایر بزرگسالان میگردد و همین مسئله آنها را به سوی استفاده از راهبردهای حمایتی بیشتر سوق می دهد و از طرف دیگر شواهد نشان میدهد که افرادی که از عزت نفس بالایی برخوردارند، از راهبردهای رویارویی فعال بیشتر استفاده میکنند.
در خاتمه ذکر این نکته شایان توجه است که قصه و شهر و یا بازیهای ریتمیک و نگهداری و مراقبت از حیوانات خانگی میتواند در توانایی و تاب آوری کودکان بسیار موثر واقع شود.
۳۸۹ بازدید
۰ امتیاز
۰ نظر
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !