ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی
مددکاری اجتماعی یکی از حرفههای انسانی و اجتماعی است که علاوه بر جنبههای عملی و خدمات مستقیم، ابعاد سیاسی عمیقی دارد.
این حرفه در بستر جامعه عمل میکند و مستقیماً با نظامهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ارتباط است.
مددکاران اجتماعی همواره با مسائلی مواجه هستند که تنها راه حل آنها تغییرات ساختاری و سیاستگذاریهای عادلانه است.
سیاست، در این حوزه صرفاً به معنای تصمیمگیریهای دولتی نیست، بلکه به معنای قدرت، تأثیرگذاری بر نظامها، ایجاد تغییرات ساختاری و مقابله با نابرابریهاست.
درک ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی به مددکاران اجتماعی کمک میکند تا بتوانند علاوه بر ارائه خدمات مستقیم به افراد و خانوادهها، بر اصلاح سیاستها، حقوق بشر و عدالت اجتماعی نیز تأثیرگذار باشند.
مددکاری اجتماعی به عنوان یک حرفه با اهداف توانمندسازی جامعه، حمایت از گروههای آسیبپذیر و ارتقای عدالت اجتماعی، به طور ذاتی با سیاست و قدرت سروکار دارد.
هر اقدامی که مددکاران اجتماعی انجام میدهند، از جمله حمایت از مراجعان برای دسترسی به خدمات، فعالیت در سازمانهای جامعهمحور و شرکت در برنامههای مدافعانه، نوعی عمل سیاسی محسوب میشود. در این مقاله، ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی از منظر تاریخی، نظری و عملی بررسی شده و چالشها، فرصتها و مسیرهای آینده آن نیز مورد تحلیل قرار میگیرد.
زمینه تاریخی سیاسی مددکاری اجتماعی
تاریخچه مددکاری اجتماعی نشان میدهد که این حرفه از ابتدا با سیاست و عدالت اجتماعی گره خورده است.
در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، شهرنشینی، صنعتی شدن و فقر گسترده باعث شد افراد و سازمانهایی برای حمایت از جمعیتهای محروم اقدام کنند.
پیشگامان مددکاری اجتماعی مانند جین آدامز و مری ریچموند متوجه شدند که مشکلات اجتماعی مانند فقر، استثمار کارگران و نابرابریها ناشی از ضعف فردی نیست، بلکه نتیجه ساختارهای اجتماعی و سیاستهای ناعادلانه است.
مددکاری اجتماعی تنها ارائه خدمات مستقیم نیست بلکه مشارکت در اصلاحات اجتماعی و تغییر سیاستها نیز بخشی از وظایف آن است.
در قرن بیستم، مددکاری اجتماعی شکل حرفهایتر به خود گرفت و با سیاستهای رفاه اجتماعی گره خورد. مددکاران اجتماعی مسئول اجرای برنامههای حمایتی، قوانین حمایت از کودکان، بهداشت عمومی و خدمات اجتماعی شدند. آنها نه تنها به افراد کمک میکردند بلکه با تحلیل سیاستها و مشارکت در اصلاح قوانین، نقش خود را در تغییر ساختارهای اجتماعی ایفا میکردند. این تاریخچه نشان میدهد که مددکاری اجتماعی از همان ابتدا حرفهای سیاسی بوده و هرگونه تلاش برای بیطرفی کامل، ناقض ماهیت این حرفه است.
مبانی نظری مددکاری اجتماعی سیاسی
ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی بر پایه نظریهها و چارچوبهای متنوعی استوار است.
نظریه سیستمها یکی از این چارچوبهاست که ارتباط میان فرد و محیط اجتماعی را برجسته میکند.
بر اساس این نظریه، مشکلات فردی غالباً نتیجه نابرابریها و محدودیتهای ساختاری است و نمیتوان آنها را صرفاً به ویژگیهای شخصی افراد نسبت داد.
به عنوان مثال، فقر، بیکاری و دسترسی محدود به مسکن و خدمات بهداشتی نه تنها مشکلات فردی هستند بلکه نتیجه سیاستهای اقتصادی و اجتماعی ناعادلانهاند.
نظریه انتقادی نیز ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی را توضیح میدهد. این نظریه بر قدرت، سلطه و نابرابری تأکید دارد و مددکاران اجتماعی را به نقد ساختارهای ناعادلانه تشویق میکند.
مددکاری اجتماعی مبتنی بر نظریه انتقادی، هدف خود را توانمندسازی گروههای محروم و ایجاد تغییرات ساختاری قرار میدهد.
این رویکرد نشان میدهد که مددکاری اجتماعی نمیتواند صرفاً خدماترسانی باشد و لازم است سیاستها و نظامهای اجتماعی را به چالش بکشد.
رویکرد ضد ستم نیز چارچوبی دیگر برای تحلیل سیاسی مددکاری اجتماعی است.
این رویکرد بر شناسایی و مقابله با ستمهای نهادی و ساختاری مانند نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و طبقاتی تأکید دارد. مددکاران اجتماعی با استفاده از این رویکرد، سیاستها و عملکرد سازمانی را مورد بررسی قرار میدهند تا از تداوم نابرابری جلوگیری کنند و عدالت اجتماعی را ارتقا دهند.
ابعاد سیاسی در عمل مددکاری اجتماعی
مددکاری اجتماعی در عمل، ابعاد سیاسی خود را در سطوح خرد، متوسط و کلان نشان میدهد.
در سطح خرد، مددکاران اجتماعی مستقیماً با افراد و خانوادهها کار میکنند و مشکلات شخصی مراجعان را حل میکنند.
این مشکلات اغلب ریشه در ساختارهای اجتماعی و سیاسی دارند. حمایت از مراجعان برای دسترسی به خدمات دولتی، بیمه سلامت، مسکن و سایر منابع، مستلزم تعامل با سیستمهای سیاسی و حقوقی است و نشاندهنده نقش سیاسی مددکاران اجتماعی در سطح فردی است.
در سطح متوسط، مددکاری اجتماعی بر جوامع و گروههای محلی تمرکز دارد.
مددکاران اجتماعی با سازماندهی برنامههای جامعهمحور، ترویج مشارکت اجتماعی و ارتقای آگاهی عمومی، گروههای محروم را توانمند میسازند.
فعالیتهایی مانند ایجاد انجمنهای محلی، برنامههای آموزشی و سازماندهی اجتماعات برای مطالبه حقوق اجتماعی، نمونههای بارزی از نقش سیاسی مددکاری اجتماعی در سطح گروه و جامعه است.
در سطح کلان، مددکاری اجتماعی به طور مستقیم با سیاستها و نظامهای اجتماعی سروکار دارد.
مددکاران اجتماعی در تحلیل سیاستها، ارائه توصیههای قانونی، لابیگری و تدوین برنامههای اجتماعی مشارکت میکنند.
آنها به دنبال تغییر قوانین، اصلاح ساختارهای ناعادلانه و ارتقای عدالت اجتماعی هستند.
برای مثال، تلاش برای تصویب قوانین ضد فقر، سیاستهای آموزشی فراگیر و اصلاحات حقوق کودکان نمونههایی از ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی در سطح کلان هستند.
مددکاری اجتماعی و حمایت گری سیاسی
یکی از مهمترین وجوه سیاسی مددکاری اجتماعی، فعالیتهای مدافع گری یا حمایت طلبی است.
مدافع گری شامل تلاش برای اصلاح سیاستها، حمایت از حقوق گروههای محروم و مشارکت در برنامهریزیهای اجتماعی است.
مددکاران اجتماعی با تحلیل قوانین، ارائه توصیههای تخصصی و بسیج جامعه برای حمایت از سیاستهای عدالتمحور، نقش فعال سیاسی خود را ایفا میکنند.
آگاهیبخشی عمومی و سازماندهی جامعه نیز بخشی از فعالیتهای مدافعگری است.
مددکاران اجتماعی با آموزش جامعه درباره حقوق خود، تشویق مردم به مشارکت مدنی و ترویج مطالبهگری، توانمندسازی گروههای محروم را تقویت میکنند.
این فعالیتها نه تنها افراد را توانمند میسازند بلکه ساختارهای قدرت را تحت تأثیر قرار میدهند و به ایجاد تغییرات اجتماعی کمک میکنند.
همچنین، مدافع گری در مددکاری اجتماعی نیازمند رعایت اصول اخلاقی است.
احترام به کرامت انسانی، رعایت عدالت اجتماعی و حفظ حق خودتعیینی مراجعان، از اصول اساسی فعالیت حمایت گری محسوب میشوند.
مددکاران اجتماعی باید بین فعالیت سیاسی و اخلاق حرفهای تعادل برقرار کنند تا هم به عدالت اجتماعی کمک کنند و هم حقوق مراجعان را رعایت کنند.
قدرت، سیاست و مددکاری اجتماعی
قدرت یکی از عناصر کلیدی در درک ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی است.
روابط میان مددکاران اجتماعی و مراجعان، سازمانها و نهادهای سیاسی همواره تحت تأثیر قدرت قرار دارد.
در سطح فردی، مددکاران اجتماعی باید توانمندسازی مراجعان را با حفظ حرفهایگری و رعایت اصول اخلاقی ترکیب کنند.
آنها نقش واسطهای دارند و باید کمک کنند مراجعان بتوانند از حقوق خود دفاع کنند و با ساختارهای ناعادلانه مقابله کنند.
در سطح سازمانی، مددکاران اجتماعی در محیطهایی فعالیت میکنند که تحت تأثیر سلسلهمراتب داخلی، منابع مالی و سیاستهای اجرایی هستند.
آنها باید برای دسترسی به منابع، حمایت از مراجعان و اصلاح نابرابریها، تعامل و مذاکره کنند.
در سطح جامعه، مددکاران اجتماعی با ساختارهای قدرت گستردهتری مانند دولت، شرکتها و هنجارهای اجتماعی سروکار دارند.
توانایی درک و تحلیل این ساختارها و تأثیرگذاری بر آنها، بخشی از ابعاد سیاسی حرفهای مددکاری اجتماعی است.
چالشها در مشارکت سیاسی مددکاری اجتماعی
مددکاران اجتماعی در مسیر مشارکت سیاسی با چالشهای متعددی مواجه هستند. حفظ تعادل بین بیطرفی حرفهای و فعالیت مدافعانه یکی از مهمترین چالشهاست. ارائه خدمات بیطرف به مراجعان در برخی موارد با لزوم اتخاذ مواضع سیاسی و نقد ساختارهای ناعادلانه در تضاد است. این تضاد میتواند منجر به مشکلات اخلاقی و حرفهای شود.
محدودیت منابع نیز یکی دیگر از چالشهاست. کمبود بودجه، نیروی انسانی ناکافی و موانع بوروکراتیک میتواند توانایی مددکاران اجتماعی را در مشارکت در سیاستها و اصلاح ساختارها کاهش دهد. در برخی کشورها، سرکوب سیاسی یا محدودیتهای قانونی نیز فعالیت مدافعانه را محدود میکند و به ایجاد ریسکهای حرفهای و شخصی برای مددکاران منجر میشود.
مباحث و مناقشات معاصر نشان میدهد که مددکاری اجتماعی باید ماهیت سیاسی خود را بشناسد و بر اساس آن عمل کند.
برخی معتقدند مددکاری اجتماعی باید فعالانه سیاستها و ساختارهای ناعادلانه را نقد کند و عدالت اجتماعی را ترویج دهد.
در مقابل، عدهای بر تمرکز بر خدمات مستقیم تأکید دارند و میگویند فعالیت سیاسی میتواند اعتبار حرفهای را تحت تأثیر قرار دهد.
چشمانداز جهانی مددکاری اجتماعی نیز متفاوت است. در برخی کشورها، مددکاران اجتماعی در اصلاح سیاستها، ترویج حقوق بشر و فعالیتهای مدافعانه بسیار فعال هستند، در حالی که در برخی کشورها نقش آنها محدود به خدمات مستقیم است. مفهوم تقاطعگرایی نیز اهمیت یافته است، زیرا تجربه افراد تحت تأثیر عوامل متعدد نابرابری مانند نژاد، جنسیت، طبقه و ناتوانی است و مددکاری اجتماعی سیاسی باید به این پیچیدگیها توجه کند.
حوزه رفاه کودکان نمونهای از نقش سیاسی مددکاری اجتماعی است.
مددکاران اجتماعی در این حوزه با سیاستگذاران تعامل دارند، بودجه و منابع را تأمین میکنند و اصلاحات قانونی را دنبال میکنند تا کودکان آسیبپذیر حفاظت شوند. در حوزه بیخانمانی و مسکن، مددکاران اجتماعی برای تأمین مسکن مناسب، پناهگاه و سیاستهای حمایتی فعالیت میکنند. همچنین، در حوزه سلامت و بهداشت روان، مدافعگری برای دسترسی به خدمات، بیمه سلامت و حقوق بیماران، بخشی از ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی محسوب میشود.
آینده مددکاری اجتماعی سیاسی با تغییرات اجتماعی، اقتصادی و فناوری مرتبط است. استفاده از ابزارهای دیجیتال برای مدافعگری، آموزش عمومی و سازماندهی جامعه، دامنه فعالیت سیاسی مددکاران اجتماعی را افزایش میدهد. مسائل محیطی و عدالت اقلیمی نیز اهمیت یافتهاند، زیرا تغییرات اقلیمی به طور نامتناسب بر جوامع محروم تأثیر میگذارد و نیازمند فعالیت مدافعانه است. همکاری جهانی میان مددکاران اجتماعی، به اشتراکگذاری تجربیات و تلاش برای ارتقای حقوق بشر در سطح بینالمللی نیز بخشی از مسیر آینده حرفه محسوب میشود.
ابعاد سیاسی مددکاری اجتماعی بخش جداییناپذیر حرفه آن است. مددکاران اجتماعی نه تنها به ارائه خدمات مستقیم به افراد و خانوادهها میپردازند، بلکه با مشارکت در اصلاح سیاستها، توانمندسازی جامعه و ترویج عدالت اجتماعی، نقش سیاسی خود را ایفا میکنند.
این حرفه با قدرت، سیاست و ساختارهای اجتماعی تعامل دارد و توانایی تأثیرگذاری بر این ساختارها، شاخصی از حرفهای بودن و تأثیرگذار بودن مددکاری اجتماعی است.
مددکاری اجتماعی بدون درک ابعاد سیاسی آن ناقص است و تحقق عدالت اجتماعی مستلزم پذیرش و بهرهگیری از این جنبه سیاسی است.
۹ بازدید
۰ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !