سالروز ازدواج حضرت محمد (ص) وحضرت خدیجه گرامي باد!
پیامبر اسلام(ص) قبل از رسالت، سفرهایی تجاری به شام داشت که یکی از آنها با اموال خدیجه(س) بود.
مورّخان در ارتباط با این سفر چنین نقل کردهاند :
ابوطالب به پیامبر اکرم(ص) گفت تا به خدیجه(س) پیشنهاد دهد که اموال خود را به او بسپارد تا با آنها تجارت کرده و در سود شریک یکدیگر باشند.
پیامبر اکرم(ص) با آنکه به چنین تجارتی بیمیل نبود، اما از اینکه خود چنین تقاضایی کند سر باز زد.
ابوطالب خود نزد خدیجه رفت و این پیشنهاد را مطرح کرده و گفت :
چند برابر مبلغی که به دیگران برای تجارت میدهی، به محمد(ص) بده تا تجارت کند.
خدیجه گفت :
اگر این تقاضا را برای افراد ناشناس میکردی، میپذیرفتم چه رسد به آشنایی که موجّه است!
به دنبال آن، خدیجه(س) مال التجارهای به پیامبر داده و غلام خود به نام مَیْسَرَه را نیز با این سفارش همراهش کرد، تا گوش به فرمان ایشان بوده و احترام حضرتشان را در هر حال مراعات کند.
البته، برخی منابع معتقدند که خود حضرت خدیجه(س) پیشنهاد چنین تجارت و شراکتی را به پیامبر(ص) داد و بیش از اموالی که به دیگران میداد به حضرتشان پرداخت.
این سفر تجاری، حاشیههایی نیز داشت، از جمله آنکه راهِبی پیامبر(ص) را دید و دانست که او همان پیامبر موعود(ص) است و این مژده را به گوش میسره نیز رساند.
پیامبر(ص) در این سفر تجاری بسیار موفق بود.
میسره نیز نزد خدیجه(س) رفت و گزارش سفر و ماجرای ملاقات با راهب نصرانی را به اطلاع او رساند.
خدیجه به لحاظ نسب، از افراد متوسط جامعه به شمار میآمد؛ اما از شرافت مندترین آنان بود و اموال بسیاری نیز داشت؛ به همین دلیل، افراد بسیاری خواهان ازدواج با او بودند.
پس از آنکه سفر تجاری شام نیز با موفقیت و امانتداری پیامبر(ص) به پایان رسید، خدیجه(س) دلبسته آن حضرت(ص) شد و شخصی را پیش حضرتشان فرستاد (بدون اینکه بگوید از طرف خدیجه(س) آمده است) تا از میل پیامبر(ص) به ازدواج با خدیجه(س) آگاه شود.
حضرت خدیجه(س) وقتی که پیامبر(ص) را مایل به ازدواج دید؛ فرستادهای رسمی را با این پیام نزد حضرتشان فرستاد :
«من به سبب خویشاوندى، شرف، امانت، نیکخویى و راستگویىات به تو راغبم»
پیامبر نیز جواب مثبت داد و به همراه ابوطالب و تعدادی از بنیهاشم به خواستگاری خدیجه(س) رفتند.
در ابتدای مجلس، ابوطالب به ورقة بن نوفل که از بستگان خدیجه(س) بود گفت :
《سپاس مخصوص پروردگار این خانه (کعبه) است، آنکه ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و در حرم امنش جای داد و ما را داوران مردم قرار داد و این شهر را برایمان مبارک گرداند. براستی که برادرزادهام با هیچیک از مردان قریش مقایسه نمیشود مگر آنکه از آنان برتر است، با هیچ مردی مقایسه نگردد جز آنکه از او ارجمندتر است. اگرچه مال کم دارد ولی مال رزقی است بیدوام و سایهای است ناپایدار. او و خدیجه خواستار یکدیگرند.
ما نزد تو آمدیم تا او را البته با رضایت و به دستور خودش از شما خواستگاری کنیم. مهر هر مقدار بخواهید، نقد و نسیه آن برعهده من است.
به پروردگار این خانه سوگند او آیندهای درخشان و آیینی فراگیر و دیدگاهی عمیق دارد.》
در نهایت، این خواستگاری به ثمر نشست و پیامبر با خدیجه ازدواج کردند.
منابع:البدایع والنهایه دمشقی ج2ص293_ تاریخ الامم والملوک طبری ج2ص281
۷۸۹ بازدید
۱ امتیاز
۰ نظر
نظرات کاربران
هنوز هیچ نظری ثبت نشده است !
نظر شما چیست ؟!
شما نیز می توانید نظر خود را راجب این مقاله در زیر بنویسید !
نام کامل شما * :
نام کامل خود را وارد کنید !
آدرس ایمیل شما :
آدرس ایمیل خود را وارد کنید !
متن نظر شما :
نظر خود را به فارسی در بالا بنویسید !
کد امنیتی :
کد امنیتی روبرو را وارد نمایید !